سجاد بیگی
سجاد بیگی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

موبایل، دوستت دارم اما برو گمشو

«همه‌گیری ویروس لعنتی کرونا، در دنیایی که هر روز تنهاتر و خودمحورتر می‌شویم، از ما موجوداتی منزوی ساخت.» اگر نسل آینده از من بپرسد دوران کرونا را چگونه سر کردید، احتمالا جملات بالا را تحویلش می‌دهم.


این وسط چشم‌های همه ما بیشتر از هر زمان دیگری اسیر گوشی‌های موبایلمان شده. گوشی‌هایی که نقش ساعت، پخش‌‌کننده موسیقی، تلویزیون، ماهواره و در بعضی از موارد نادر با آمدن این اپلیکیشن‌های هوش مصنوعی ترسناک، شریک عاطفی و غیرعاطفیمان را همزمان بازی می‌کنند!

گوشی‌های موبایل، به نظر من، در کنار همه خاصیت‌های باورنکردنی و ویژه‌ای که دارند، خیلی خوب گولمان می‌زنند. محمد و خلیل و اصغر و شبنم و عاطفه و مهتاب را پشت هم لایک می‌کنیم و همزمان به خودمان افتخار می‌کنیم که از حال همه خبر داریم و رد می‌شویم.

اما واقعا از حال همه خبر داریم؟ مگر آدم‌ها پست می‌گذارند که:«سلام بچه‌هاااا، من به فاک رفتم و نیاز دارم کسی با من حرف بزند؟!»

مگر اسکرین موبایل، جای لمس دست این آشنایان و خیره شدن به چشم‌ها-پنجره روح- ناراحت، خوشحال، خسته، مست!، عصبانیاشان را می‌گیرد؟

گوشی‌، ابزاری که وابسته‌مان کرده و در کنار خوبی‌هایش، خوب هم آسفالتمان کرد، قابلیت‌های بسیار بیشتری نیاز دارد!

شاید روزی موبایل‌ها گرمای دست آدم‌ها، عطر مطلبی که روی کاغذ چاپ شده و حالت حرف زدن منحصر به فرد آدم‌ها را رو به رویمان قرار دهند. آن موقع مشکل ما ضد تکنولوژی‌های نگران آینده سرد و بی‌روح- که طبق نظر تکنولوژی دوست‌ها، غرق نوستالوژی هستیم و زیادی هنری فکر می‌کنیم!- با این موجودات حل شد.

چهارم ابتدایی، وقتی انشا نوشتم که «ماشین زمان» وجود دارد یا دست کم در آینده ساخته خواهد شد، همه کلاس بلند بلند خندیند و آدرس ساقی محل را می‌خواستند، جز معلمم.

آن روز آقای معلم درس بزرگی به من داد:

«بچه‌ها، هرچیزی بنویسیم، هر چیزی در دنیای قصه‌هاست و افسانه، روزی وجود خواهد داشت. وجود هواپیما، وسیله‌ای برای پرواز آدم (و خطای انسانی!) هم زمانی مسخره می‌شد.»

با این اوصاف؛ من به گوشی‌های موبایل همچنان امیدوارم، هرچند دل خوشی از آن‌ها ندارم.

روایتگرباشموبایلارتباطاتسبک زندگی
من توی داستان ها زندگی میکنم! https://zil.ink/swjad?v=1
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید