
صدای برخورد شدید قطرات باران به زمين نشان میداد که آسمان امروز بسیار خشمگین است و یا شاید هم بسیار ناراحت، با افزايش شدت باران صدای رهگذرانی که داخل کوچه و پس کوچه های آلمان بودن افزايش یافت.
گویا همه دنبال سرپناهی برای خیس نشدن بودن.
واقعا درک انسان ها برای دخترکی که با ی چتر آرام آرام درحال قدم زدن بود عجیب بود.
دخترک لحظهای با خود گفت؛ همه میگویند که انگاری عاشق باران هستند ولی چنان فرار آنها از آن برایم عجیب و کمی سوال است.
دخترک با کنار گذاشتن افکارش به مسیر خود به سمت کلیسا بزرگ جامع کلن ادامه داد.
هنگامی که به آنجا رسید نخست از زیبایی و شکوه آن بنا تاریخی لحظه ای مات مبهوت ماند.
لحظاتی بعد مردی شیک پوش با استایلی ساده و کلاسیک به دخترک نزدیک شد گویا همان راهنمایی بود که برای کمک به دخترک آنجا بود.
مرد: وقت بخیر خانم()، امیدوارم بابت تأخیری که داشتم مرا ببخشید
دخترک: از ملاقات با شما خوشحالم و فکر نمیکنم نیازی به عذرخواهی از من باشه
مرد: بله، خب اگه مایل باشید میتوانیم این گردش رو آغاز کنیم.
دخترک: البته
مرد: پس لطفا مرا دنبال کنید
چند لحظه بعد مرد شروع به سخن گفتن درباره کلیسا کرد.
مرد: همانطور که نظارهگر هستید این کلیسا به ارتفاع ۱۵۷ متر،طول۱۴۴ متر و نيز عرض۸۶ متر هست.
دخترک: این کلیسا بسیار بزرگ و با شکوست، طبیعی ست که ساخت آن ۶۳۲ سال زمان برده باشد.
مرد: درست میفرمایید ولی آن ۳۶۹ سال توقف نيز تأثیر زیادی در مدت زمان ساخت اینجا داشت.
دخترک: بله کاملا درست است ولی علت توقف در ساخت اينجا آن هم ۳۶۹ سال چه بود؟
مرد: به دلایل زیادی از جمله؛کمبود منابع مالی، جنگ های مذهبی و نیز تغییر سلیقه معماری و...
دخترک: کاملا منطقی ست لطفا ادامه بدهید.
مرد: همانطور که میگفتم در سال۱۸۴۲ به لطف حمایت های پادشاه پروس فردریک ویلیهم چهارم احیا و ساخت کلیسا ادامه یافت.
دخترک: و خب بعدش چه اتفاقی افتاد؟
مرد: در نهایت ساخت کلیسا در سال ۱۸۸۰ و بعد از ۶۳۲ سال زمان بالاخره پایان یافت.
دخترک: خیلی جالب بود.
مرد: درسته، و در ۱۵ اکتبر ۱۸۸۰ با حضور امپراتور آلمان ویلیهم یکم این کلیسا نيز افتتاح شد.
دخترک: و در سال ۱۹۹۶ به عنوان میراث جهانی یونسکو نيز ثبت شد؟
مرد: بله کاملا درست.
دخترک: حقیقتش از نظر من، کلیسای جامع کلن نمونه ای بی نظیر از استمرار و پشتکار انسانی در طول قرون است
مرد: بله، که نشان میدهد چگونه یک رویا میتواند بیش از شش قرن زنده بماند و نهایتاً به یکی از شاهکارهای معماری جهان تبدیل شود.
دخترک: خوشحالم که هم عقیده هستیم
مرد: درسته، خوشحال میشم که در این باره بیشتر با شما به گفتگو بپردازیم
دخترک: پس فردا عصر توی کافه نزدیک کلیسا شما رو دوباره ملاقات خواهم کرد
مرد: بی صبرانه منتظرم...
________________________________________________ این روایت حاصل ترکیب کنجکاوی دربارهی کلیسای جامع کلن با تخیل و علاقهام به نوشتن است.
اگرچه فقط یک بخش کوتاه است و قصدی برای ادامهاش ندارم، اما خواستم آن را با شما به اشتراک بگذارم.
ممنونم که وقت میگذارید و میخوانید.
مرد: بی صبرانه منتظرم...