روزهای سیاهی در پیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقاً عمری دراز نمیتواند داشت، از هماکنون نهاد تیرهٔ خود را آشکار کرده است و استقرار سلطهٔ خود را بر زمینهئی از نفی دموکراسی، نفی ملّیت، و نفی دستاورد های مدنّیت و فرهنگ و هنر میجوید.
اینچنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند، و جبر تاریخ، بدون تردید آن را زیر غلتکِ سنگین خویش درهم خواهد کوفت. امّا نسل ما و نسل آینده، در این کشاکش اندوهبار، زیانی متحمل خواهد شد که بیگمان سخت کمرشکن خواهد بود. چرا که قشریون مطلقزده هر اندیشهٔ آزادی را دشمن میدارند و کامگاری خود را جز به شرط امحاء مطلق فکر و اندیشه غیرممکن میشمارند.
پس نخستین هدفِ نظامی که هماکنون میکوشد پایه های قدرت خود را به ضرب چماق و دشنه استحکام بخشد و نخستین گامهای خود را با به آتش کشیدن کتابخانهها و هجوم علنی به هستههای فعال هنری و تجاوز آشکار به مراکز فرهنگی کشور برداشته، کشتار همهٔ متفکران و آزاداندیشان جامعه است.
اکنون ما در آستانهٔ توفانی روبنده ایستادهایم. باد نماها ناله کنان به حرکت درآمدهاند و غباری طاعونی از آفاق برخاسته است. میتوان به دخمه های سکوت پناه برد، زبان در کام و سر در گریبان کشید تا توفان بی امان بگذرد. امّا رسالت تاریخی روشنفکران، پناه امن جستن را تجویز نمیکند. هر فریادی آگاه کننده است، پس از حنجره های خونین خویش فریاد خواهیم کشید و حدوث توفان را اعلام خواهیم کرد.
سپاه کفنپوش روشنفکران متعهد در جنگی نابرابر به میدان آمدهاند. بگذار لطمه ئی که بر اینان وارد میآید نشانه ئی هشدار دهنده باشد از هجومی که تمامی دستاوردهای فرهنگی و مدنی خلق های ساکن این محدودهٔ جغرافیائی در معرض آن قرار گرفته است.
شاملو جریده نگار متعارف نبود. وقت و نیروی بسیار صرف کلمه به کلمهٔ نشریه هایش میکرد از سر این اشتیاق که فکرهای ادبی اش را پیش ببرد و جا بیندازد. چنین نشریاتی را میتوان از جنس نظریهٔ مؤلف دانست: نه تنها فکر و سلیقهٔ یک آدم در تمام جنبههای نشریه دیده میشود، بلکه او صبح تا شب سرگرم راست و ریس کردن مطالب و شکل و قالب و اجزای آن است.
شاملو در شعر مقلـّد بسیار داشت اما کلاً شاگرد و کارآموز در کار قلم و دوات نه. یاد دادنش چندان درخشان نبود. بیش از حد مجاز برای یک معلم، حق به جانب حرف میزد و چنان قاطع بحث میکرد که برهان و وعظ در صحبتش مخلوط میشد و انگار فرقی بین نتیجهگیری تقویت شده با علامت تعجب نمیدید. از نظر او حقایقی روشن آماده برای ابلاغشدن است. اینکه حقایق مبرهن چرا تا حالا ابلاغ نشده، تقصیر آنهاست که نمیگذارند.
در کتاب جمعه از آزادی عمل و درجه ای از تأمین مالی از سوی ناشر، مازیار، برخوردار بود که تا آن زمان نصیبش نشده بود. وقتی تعطیل شد و او از این رشته دست کشید فقط ۵۵ سال داشت که برای ادامهٔ کاری هنری و ذوقی و شخصی میتواند میانهٔ راه به حساب آید. اما باید توجه داشت در آن زمان شخصیت ادبی شناخته شده و دارای جایگاهی بود. نشریات دیگر مشتاق بودند و حتی با همدیگر رقابت میکردند مقالهها و حرفها و مصاحبه هایش را با عکس و طول و تفصیل منتشر کنند.نقش نشریات او در تاریخ مطبوعات ایران مانند آجرهایی است در یک ساختمان.
جهت دانلود رایگان تمامی 36 شماره کتاب جمعه بر روی لینک زیر کلیک کنید.