t.nasravi
t.nasravi
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

زیست مجازی!



یک سال و اندی از روزی که دنیا آن روی سکه‌اش را برایمان رو کرد، می‌گذرد. ساختیم، انتظار کشیدیم و مدام انتظارمان، امیدمان، کارمان و زندگیمان را بر وفق جهان نو به‌روزرسانی کردیم. رفاقت‌هایمان تعطیل نشد و به زور و ضرب احساسمان را در کلماتی که انقدر هم توانا نبودند، گنجاندیم و به دست شبکه‌ها سپردیم. دانشگاهمان ذره‌ای از وسعتش نکاست و ما دانشمان را هر طور شده از دریچه‌ای کوچک که اسارت اینترنت را به دوش می‌کشید، به دست آوردیم. آسمانمان رنگ نباخت و ما برای به سینه کشیدن نیمه لیتری هوای پاک به صورتمان حصار کشیدیم و در پس میله‌های نامرئی خانه‌هایمان زندان را چشیدیم! انگار همه جا و همه چیز مجازی هم می‌تواند نفس تازه کند اما همیشه یک جای کار می‌لنگد و این دل‌ها هنوز برای حقیقی تنگ می‌شود.
.
می‌دانی؟ دنبال نجاتیم از مجازی به حقیقی اما انگار مجازی زمان درازیست که دامنان را گرفته است. کلاس‌های درس مجازی را دیده‌ای؟ می‌توانی حاضر باشی بدون آنکه بیش از پنج دقیقه پای حرف استاد نشسته باشی! می‌توانی بخوابی بدون آنکه کسی حتی موهای ژولیده‌ات را تصور کند! می‌توانی پای سفره‌ی غذا بنشینی بدون آنکه بوی قرمه‌سبزی کسی را به هوس بیندازد! می‌دانی؛ مجازی یعنی تو محدودی به دریچه‌ای و اقدامی برای قضاوت، محدود!
.
فکر می‌کنم شاید دنیایمان هم مجازی و حقیقی دارد! دنیایی مجازی با هر کداممان به دنیا می‌آید و همراهمان به رستاخیز می‌رود، دنیایی که ما می‌بینیم، می‌خواهیم و می‌سازیم! فکر می‌کنم دنیای حقیقی صفحه‌ی پازلی است که دنیاهای مجازی ما کنار هم می‌سازد و فقط آن را می‌بینیم...
انتظار نجات را می‌کشیم و نجات حقیقی در گرو تکه‌های پازل منجیان مجازی است!
.
دنیای مجازی من محدود است به تفکر من، آدم‌ها را آن طور می‌بینم که می‌توانم، خودم را آن‌گونه وصف می‌کنم که تصور می‌کنم، خاطراتم را آن طور به یاد می‌آورم که حافظه‌ام به خاطر سپرده‌است، کتاب‌هایم را آن طور می‌فهمم که توانش را دارم! می‌دانی دنیای مجازی اسیرمان کرده و از دریچه‌ی محدود اقدام‌های دیگران دنیای مجازیشان را هم قضاوت می‌کنیم.
.
مدتی که از ماندگاری ویروس بدعنق گذشت، امیدمان از نجات به منجی انتقال یافت! از دست ویروسی که عامل حیات و انتقالش ماییم شکایت داشتیم و نجات را از واکسن خواستیم اما واکسن هم بیاید تا وارد خون ما نشود موثر نخواهد بود! می‌دانی از اینکه خودمان از پس اصلاح این جهان آشفته بربیاییم ناامیدیم و انتظار ظهور منجی را می‌کشیم؛ درست، اما تا خونمان درگیر نجات نباشد چگونه منجی موثر باشد؟
.

بالاخره یک روز با واکسن از این ویروس نجات پیدا می‌کنیم، بالاخره یک روز دنیای حقیقی به دست منجی حقیقی نجات پیدا می‌کند! بازویت را جلو آورده‌ای تا واکسن بزنی؟ تو هم تکه‌ای از پازلی! دنیای مجازیت را نجات داده‌ای؟ تو هم جزئی از دنیای حقیقی هستی! منجی به لشگری از منجیان کوچک نیازمند است، منجی دنیای خودت هستی؟

#ط_نصراوی

t.nasravi

منجینیمه شعبانانتظار فرجکلاس مجازی
فانی، دست به قلم، درس گرفته از شریف...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید