ساعت ۷ صبح ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ رادیو تهران اعلامیه دولت دکتر مصدق رو میخونه که خبر از کودتای نظامیی میداد که در ساعت ۵ صبح خنثی شده بود. تو این اعلامیه اومده بود «در جریان این کودتا نفرات نظامی مسلح، دکتر فاطمی وزیر امور خارجه، مهندس حقشناس وزیر راه و مهندس زیرکزاده را در شمیران توقیف کردند و سپس به سراغ سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش رفتند ولی موفق به دستگیری او نشدند.» بازداشت حسین فاطمی چند ساعتی بیشتر طول نمیکشه و بعد از رهایی، در سرمقاله ۲۵ مرداد روزنامه «باختر امروز» با عنوان «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه ملک فاروق را سفید کرد» به تندی به شاه و دربار حمله میکنه.
شاید همین مقاله بی مهابا باعث میشه با اینکه عنوان وزیر امور خارجه سابق دولت شاهنشاهی رو یدک میکشید اما یک سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، در اواسط پاییز ۱۳۳۳ در یک قدمی مرگ قرار بگیره؛ اون هم به اتهام تلاش برای سرنگونی حکومت. دولت نظامی اون رو به عنوان یکی از سرشناسترین سردمداران جمهوریخواهی در ایران، متهم ردیف اول ناآرامیهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ معرفی میکنه.
محاکمه سردبیر روزنامۀ باختر امروز یعنی حسین فاطمی، تو پاییز ۳۳ هم به اندازۀ بازداشتش پر سر و صدا بود و همۀ اینها مثل اختفای ۸ ماههاش، نشون از میزان استیصال و وحشت رژیم شاه از فاطمی داشت. سید حسین فاطمی تو آخرین روزهای سال کودتا، تو خونۀ فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد؛ در حالی که صورتش با اون محاسن بلندی که تصویر لحظۀ بازداشتش نشون میداد، با دوران سخنگویی دولت مصدق خیلی واضح متفاوت بود. میگفتند فاطمی رهبر گروههای زیرزمینی مخالف دولت زاهدی بوده و از محل اختفاش دستگاه فرستنده و گیرنده به دست اومده. مخالفان فاطمی مدعی بودند که مدارکی کشف کردند که نشون میداد فاطمی هدایت حزب نیروی سوم رو برعهده داشته و با حزب توده و مقامات خارجی در ارتباط بوده. همینطور پیدا کردن چکی متعلق به یک بانک غیرایرانی در محال اختفای اون رو شاهدی بر تائید ادعاهای خودشون میدونستند.
ماموران فرمانداری نظامی ماهها بود خونه به خونه و شهر به شهر دنبال ردپایی از فاطمی میگشتند اما ناکام مونده بودند. برای همین عجیب نبود که وقتی در عین ناباوری خبر بازداشتش رسید، همۀ مقامات لشکری و کشوری برای گرفتن عکسی یادگاری با شیر در زنجیر، در شهربانی کل صف بکشند و از تیمور بختیار تا مولوی و نصیری و دیگران برای رسوندن خبر خوش به اعلیحضرت از همدیگه سبقت بگیرند.
شاید برای توصیف روزهای قبل از دستگیری فاطمی متن سند شماره ۳۲۵ سازمان سیا به تاریخ 4 مهر 1332 جالب باشه که اینطور نوشته شده :
"نگرش عمومی نسبت به مشاوران مصدق، به صراحت با بیاناتی که درباره نخستوزیر سابق گفته شده بود متفاوت است. وزیر سابق امور خارجه، حسین فاطمی احتمالا منفورترین مرد در تاریخ متاخر ایرانیان است. عناصر ضد مصدق کمتر از حامیان وفادار به مصدق نسبت به فاطمی تندی میکنند، این حامیان وفادار به مصدق به خاطر شکست مصدق، فاطمی را در راس مشاوران نالایق سرزنش میکنند. در روز ٢٨ مرداد زمانی که گزارش شد «مردم حسین فاطمی را تکهتکه کردند» به نظر میرسد گزارش برای عموم ایرانیان، بدون تردید خوشایند بود. تلاشها برای دستگیری فاطمی هنوز بالاترین خواست عموم مردم است. سپس، همانطور که توسط عموم ایرانیان قضاوت شد نمایندگان مجلس، شایگان، زیرکزاده، سنجابی و حسیبی به ترتیب محکوم شناخته شدند. سه نفر اول به همراه فاطمی برای همکاری مصدق با حزب توده سرزنش میشوند، حسیبی برای همکاری در شکست دولت مصدق در مسئله نفت و دست نیافتن به یک توافق مطلوب سرزنش میشود؛ یک دلیل قوی برای سرزنش ممکن است این باشد که حسیبی مانند فاطمی، بدون کارآموزی در سیاست از یک موقعیت گمنام به یک موقعیت موثر در بالاترین مقام دولت دست یافت. این چهار نفر مانند فاطمی، به یک اندازه نزد حامیان و مخالفان مصدق منفور هستند. به نظر میرسد که نه دولت و نه مردم نگران مجازات مشاوران مصدق و افسرانی مانند افسر سابق ریاحی نیستند؛ فاطمی باید دستگیر شود، این موقعیت ممکن است راحت تغییر کند."
لحظه بازداشت، فاطمی از سمت گروهی از هوادارای شاه به ضرب چاقو مجروح و به جای زندان راهی بیمارستان شد؛ زخمی که ناخوشی قبلش ناشی از ترور در مراسم خاکسپاری رفیق دیرینش، محمد مسعود رو یه بار دیگه به تن رنجورش بازگردوند و اون رو تا لحظۀ مرگ رها نکرد. یک سالی رو در همین شرایط و به وجود اوج گرفتن نارسایی قلبیش در زندان موند تا مهرماه ۱۳۳۳ که در دادگاه نظامی پشت میز محاکمه نشست. فاطمی رو همراه دو نمایندۀ مجلس هفدهم یعنی دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی محاکمه کردند؛ جایی که همگی به استناد ماده ۳۱۷ قانون دادرسی ارتش به «بهم زدن اساس حکومت» متهم شده بودند.
فاطمی از همون لحظۀ اول بازداشت و در ادامه در دادگاه به مرگش یقین داشت و میگفت «در مقام تظاهر و عوامفریبی» نیست. برای همین در دادگاه هم بارها و بارها بر استقلالخواهی و میهنپرستیاش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته میشوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطره خون من هزاران نهال میروید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستمدیده را از استعمار ناپاک میگیرد.»
۱۹ مهر ۱۳۳۳ بعد از ۱۰ جلسه محاکمه نفسگیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی رو به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دونست. احکام برای فرجامخواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ده سال حبس تغییر پیدا کرد اما حکم فاطمی تغییری پیدا نکرد.
حکم اعدام فاطمی که قطعی شد ولوله ای اقوام و دوستانش افتاد تا برای شکستن حکمش کاری کنند. به همین خاطر طی دو هفته بعد از قطعی شدن حکم، جمعی از سناتورهای مجلس از جمله علی دشتی، جمال امامی امام جمعه تهران، دادگر، سردار فاخر حکمت، مطیعالدوله حجازی و ... هر کدوم جداگانه به دیدار شاه رفتند تا شاید بتونند اون رو مجاب کنند با یه درجه تخفیف فاطمی را از اعدام رها کنه. دکتر سیفپور فاطمی، برادر او و استاد زبان فارسی در دانشگاه پرینستون نیز همون روزها با ارسال یه تلگراف به دربار، خدمات دکتر فاطمی در راه مبارزه با کمونیستها و مبارزهای که در راه احقاق حق ایران در شورای امنیت به کار برده بود رو یادآور میشه و استدعا میکنه حکم فاطمی رو با یه درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل کنند. حتی شایع شده بود که نحاس پاشا، نخستوزیر اسبق مصر هم با ارسال تلگرافی خطاب به شاه خواستار عفو فاطمی شده بود.
با این حال شاه با فرجامخواهی رجال سیاسی و خانوادۀ فاطمی موافقت نکرد و حکم اعدام فاطمی در پاییز غمانگیز ٣٣ لازمالاجرا شد. به این شکل بود که در روز ۱۹ آبان سال ١٣٣٣، فاطمی رو در حالی که آثار بیماری درش کاملا آشکار بود، تا پای جوخه اعدام بردند.
دادستان ارتش بعد از اعدام فاطمی در مصاحبهای با توصیف حالات و روحیۀ او قبل از تیرباران گفت: «آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیتنامهاش را هم نوشته است.»
بعدها روایت شد وقتی فاطمی رو از اتاقش بیرون آوردند که سوار آمبولانس کنند، خواهش کرد یک سیگار بهش بدند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به فاطمی داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود میخواد جرات و قوت قلب خودش رو نشان بده. این آخرین تقاضای فاطمی از زندانبانانش بود. روز اعدام فاطمی، هوا به شدت سرد بود اما فاطمی با یک لا پیراهن و پیژامهای پشمینه، پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلندترین صدایی که در توانش بود نام عزیزترینهایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.
فاطمی در هنگام مرگ تنها ۳۷ سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او رو به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر فاطمی رو بعد از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش رو شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگیاش پایان داده بود، به ابنبابویه شهر ری بردند. فاطمی وصیت کرده بود پیکرش رو یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه محمد مسعود و یا در جوار شهدای سی تیر به خاک بسپارند که سرانجام بعد از انجام مراسم مذهبی خواستۀ دوم محقق شد.
این پادکست بر اساس متنی نوشته امید ایرانمهر منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی ساخته شده که امیدواریم مورد توجهتون قرار گرفته باشه.