ویرگول
ورودثبت نام
اروند طباطبایی
اروند طباطبایی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

داستان افشین به روایت اروند

سه ضلع مختلف را در این داستان بررسی میکنیم. همگی واقعیت هستند و تلاش میکنم در قالب روایت داستانی پیش ببرم. بنابراین در ادامه این پست داستانی سه بخشی را شاهد خواهید بود. اگر سوالی دارید و یا نظری نسبت به آن دارید، حتما در بخش نظرات مطرح کنید.

عبدالمبین پسری 10 ساله

خلاقیت در کودکان و نوجوانان وابسته به شرایط محیطی و ابزارهایی که در دسترس دارند، میتواند سیر متفاوتی را طی کند. یک روز اواسط آخرین دهه از سالهای 1390 در دفتر نشسته‌ام. تلفن زنگ میخورد، پسر بچه‌ای پشت تلفن سلام می‌کند.

من: سلام بفرمایید

  • عبدالمبین .... هستم. یه خریدی میخوام انجام بدم، قبلش چندتا سوال داشتم.

من در حالی که شگفت زده شده‌ام: بله حتما

  • برای اینکه پاور بانک بسازم، توی سایت یه آموزش نوشتین که دو تا ماژول را باید به هم وصل کنیم. میخواستم بدونم که چه نوع سیمی باید براش تهیه کنم. (یک هفته‌ای از انتشار آموزش ساخت پاور بانک در منزل می‌گذشت.)

من: کد 70025 را توی فروشگاه جستجو کنید و همراه کالاها خریداری کنید.

  • خیلی ممنونم، خداحافظ

تلفن را قطع کردم، دوپامین در بدنم ترشح شده بود. پسر بچه‌ای از یک شهر دیگر، با لحجه‌ای شیرین و دلبر، پستی که من نوشته بودم را مطالعه کرده بود و میخواست دقیقا مطابق اون آموزش، پیش برود. خنده‌ای روی لبانم نقش بست. عبدالمبین همان روز خریدش را از سایت انجام داد. آن روز گذشت و روزهای دیگر با سرعت می‌آمدند، تقریبا هر هفته حداقل یکبار تماس از عبدالمبین داشتم. همیشه هم میخواست با من صحبت کند، اگر حضور نداشتم، سوالش را مطرح نمی‌کرد. احساس می‌کردم چیزی درونم نقش بسته است و ذهنیتم باعث بروز خلاقیت نوجوانی در شهری دیگر شده است.

این مکالمات فقط به تلفن ختم نمی‌شد، بلکه به نظرات داخل سایت هم میرسید. یجورایی با هم چت میکردیم ولی در قالب بخش نظرات، سایت این مورد انجام می‌شده است. دو نمونه از این موارد را اسکرین شات گرفتم. توی فروشگاه ده ها هزار نظر از کاربران هست ولی ذهنیتی که از عبدالمبین در ذهن دارم، باعث شده که بدانم دقیقا کجاها سوال پرسیده است. عبدالمبین در ذهن من نقطه عطفی بر شناخت مسیرم بوده است. حتی برخی مواقع سوالاتی خارج از موضوع کالاهای خریداری شده را انجام میدادیم. تصویر سوم را مشاهده کنید.

مکالمات من و مبین در قالب کامنت های فروشگاه
مکالمات من و مبین در قالب کامنت های فروشگاه

افشین طباطبایی، جوانی 20 ساله

مسیر اصفهان شیراز را با اتوبوس‌های سوپر دولوکس بنز، شبانه طی می‌کرده است. فارغ التحصیل شدن از رشته الکترونیک آن هم در دانشکده صنعت الکترونیک که امروز به دانشگاه صنعتی شیراز تغییر نام داده است. کتاب‌های رشته الکترونیک در دهه 60 به عنوان سخت ترین کتاب‌ها شناخته می‌شدند. رشته الکترونیک به خودی خود محاسباتی پیچیده و سخت دارد، حال فرض کنیم که کتاب‌ها هم همگی انگلیسی باشند. نه اینترنت در دسترس داشته باشیم، نه موبایل داشته باشیم، نه پادکست و نه کلاسی که آموزشهای جذاب تر از دانشگاه ارایه کند، نه فضایی برای تبادل دانش، فقط و فقط بایستی در دانشگاه به دنبال یادگیری و خواندن باشید.


ادامه دارد....



اسکرین شاتدانشگاه صنعتیفارغ التحصیلخلاقیتدانشجو
کارشناس سخت افزارهای اینترنت اشیا و روایتگر دنیای IoT هستم. معمولا در دیجی اسپارک مطالب علمی را منتشر میکنم. در اینجا مطالبی را که نمیتوانم جای دیگری منتشر کنم، می‌نویسم. https://digispark.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید