بعید است که تا به حال نمونهای از تابلو ونگوگ را روی دیوار خانهها و شرکتها ندیده باشید. شاید روزانه تابلوهای زیادی در دکوراسیونهای مختلف مشاهده کنید، اما تابلو ونگوگ چیزی نیست که بتوان بیاعتنا از کنارش گذشت! تکنیک رنگ منحصربهفرد، خطوط پرانرژی و مارپیچ ،نحوه بیان احساسات و… از ویژگیهای تابلو ونگوگ هستند که همه را شیفته خودش میکند.
اما چند نفرمان هستیم که از ونگوگ و مفهوم پشت آثارش بدانیم؟ مقاله امروز به همین هدف نوشته شده. اینجا قرار است چند دقیقهای وارد دنیای شگفتانگیز و شیدایی ونگوگ شویم، سبک و مفاهیم آثارش را به زبان ساده یاد بگیریم و از این حجم نبوغ و هنر لذت ببریم. شک نکنید داستان ونگوگ از پرمعناترین روایتها است. آمادهی شنیدنش هستید؟!
برای شروع بهتر است کمی با خود نقاش آشنا شویم تا به درک بهتری از آثار او برسیم. وَنسان وَن گوگ (۱۸۹۰-۱۸۵۳) از بزرگترین نقاشان هلندی است. سبک نقاشی او تاثیر گستردهای روی هنر قرن ۲۰ میلادی داشته است. تابلو ونگوگ شامل انواع تک چهره، خودنگاره، طبیعت و گل آفتابگردان میشود. جالب است بدانید که این هنرمند تا سالها متوجه نبوغ و استعداد هنری خود نشد. البته از کودکی به نقاشی علاقه داشت، اما تا پایان دهه دوم زندگیاش هیچ نقاشی نکرد. برای همین بهتر است زندگی ونگوگ را در دو نیمه قبل از هنر و بعد از آن بررسی کنیم:
ونسان فرزند اول خانواده بود که در روستایی از هلند (نزدیک به مرز بلژیک) متولد شد. پدر و پدربزرگ او کشیش و ۳ عموی او در کار فروش آثار نقاشی بودند. به جز حامی و برادر محبوبش تئودوروس، بعدها صاحب ۴ خواهر و برادر دیگر شد. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود. دوران تحصیل او ابتدا در مدرسه روستا، بعد با معلم خصوصی و در ادامه در مدرسه شبانه روزی سپری شد. در ۱۶ سالگی ونسان از مدرسه شبانه روزی به خانه برگشت در کنار عمویش مشغول به کار شد. بعد از مدتی کار خرید و فروش آثار هنری، عمویش او را به لندن فرستاد.
بعد از تجربههای ناموفق کاری در لندن و پاریس، از اینکه به هنر به عنوان یک کالای مصرفی نگاه کند پشیمان شد. در نهایت با انتقال این حس به مشتریان از کار اخراج شد. در ادامه کارهای مختلفی را امتحان کرد. به مدت ۱۵ ماه در رشته علوم دینی آمستردام تحصیل کرد. تدریس داوطلبانه در یکی از مدارس انگلستان را تجربه کرد. ۶ ماه در یک کتاب فروشی مشغول به کار شد. تحصیل در الهیات را امتحان کرد. مبلغ دینی در معدن ذغال سنگ شد و در نهایت هیچ کدام از این کارها او را راضی نکرد. خود ونگوگ در نامهای به برادرش تئو، این سالها را اینگونه توصیف کرده: «دوران جوانی من تیره، سرد و بیحاصل بود»
فعالیت هنری ونسان از سن ۲۷ سالگی شروع شد. از آنجایی که ونگوگ در ۳۷ سالگی درگذشت، تمام آثار هنری او در همین ۱۰ سال شکل گرفت. در این دوره بیشتر از ۹۰۰ نقاشی از او باقی مانده که مشهورترین آنها مربوط به ۲ سال آخر زندگیاش است. جهش ون گوگ از یک نقاش مبتدی به یک هنرمند بزرگ بسیار سریع اتفاق افتاد. او در ابتدا پیرو سبک هلندی، از رنگهای تیره و اندوهناک استفاده میکرد. کمی بعد از طریق برادرش تئو که در کار خرید و فروش آثار هنری بود، با جنبش پست امپرسیونیسم آشنا شد و پیشرفت هنری او سرعت گرفت.
ونگوگ عاشق نقاشی از مردم طبقه کارگر، کافههای شبانه، مناظر طبیعی فرانسه و آفتابگردان بود. او آرزو داست هنر صاف و سادهای خلق کند که فقط برای هنرشناسان قابل درک نباشید، بلکه مایه آرامش و شگفتی مردم عادی هم باشد. در نهایت خوب است بدانید که این نابغه، سالها از بیماری روانی رنج میبرد. در مورد افسردگی و روانپریشی ونگوگ، حقیقت و شایعه زیاد است. مشهورترین آنها بریدن گوش ون گوگ توسط خودش و ادعای خودکشی اوست. جالب است بدانید اثر شب پر ستاره او از منظره پنجره آسایشگاه روانی خلق شده است. در هر صورت بیشتر از این وارد جزئیات زندگینامه نمیشویم تا به بررسی آثار تابلو ونگوگ برسیم.
قبل از اینکه سراغ نقاشیها برویم، با سبک کار ون گوگ آشنا شویم. اکثر آثار تابلو ونگوگ در سبک پست امپرسیونیسم یا پسادریافتگری خلق شدهاند. این سبک، جنبش هنری بود که به زبان ساده به عنوان واکنشی در برابر امپرسیونیسم به وجود آمد. در واقع در این سبک ایدههای اصلی امپرسیونیسم مثل استفاده از سایه، نور و رنگ حفظ میشود اما ایدههای جدیدی مثل حرکت و احساس، رنگهای رسا و بدون محدودیت به آن اضافه میشود.
ونگوگ، سزان و گوگن سه شخصیت محوری پست امپرسیونیسم هستند. هر کدام از این هنرمندان به جنبه خاصی از سبک پست امپرسیونیسم پرداختهاند. برای مثال ونگوگ در آثارش بیشتر روی تشدید رنگها، شیوه رنگزنی غلیظ و خاص، حرکات سریع قلمو، هیجان و احساس تمرکز کرده است. به دلیل همین سبک منحصر و محتوای احساسی، بعضیها معتقدند کار ونگوگ شاخهای جدید از امپرسیونیسم با رگههایی از اکسپرسیونیسم است.
احتمالا تا اینجا متوجه شده باشید که متاسفانه ونگوگ در زمان حیات، هنرمند شناخته شدهای نبود. در حالی که او در فقر مرد، تابلوهایش سالهای بعد با قیمتهایی در حد ۱۵۰ میلیون دلار (بیش از ۱۰۰۰ میلیارد!) به فروش رفتند. حتی تابلو ونگوگ در بعضی از گالریها رکورد گرانقیمتترین آثار هنری تاریخ را شکست. در ادامه با تعدادی از زیباترین این آثار آشنا میشویم.
سیب زمینی خورها اولین اثر برجسته این نقاش هلندی است. اگر یادتان باشد گفتیم که سبک ون گوگ اوایل برگرفته از نقاشیهای تیره و غمناک هلندی بود. سیب زمینی خورها به خوبی نماینده این دوران از هنر اوست. در نقد اثر باید بگوئیم که ونگوگ زندگی ساده را ستایش کرده و تلنگری به مدرنیته شهری زده است.
در سیب زمینی خورها یک حیات طبیعی و محقر روستایی به صورت عصرانهای مقدسگونه نقاشی شده. بگذارید بهتر بگوئیم، در تابلو دستهای زمخت، صورتهای چروکیده، تیرهای بیرون زده سقف و… مجسم شدهاند اما در عین حال کارگران خسته که عصرانه سادهشان را میخورند حالتی نورانی دارند. این تابلو در حال حاضر در موزه ون گوگ آمستردام نگهداری میشود.
شاید غمانگیزترین اثر ونگوگ مربوط به تابلو شب پرستاره باشد. این تابلو از پنجره اتاق او در آسایشگاه روانی کشیده شده است. بعضیها معتقدند شب پر ستاره درگیریهای درونی هنرمند را روی بوم به تصویر کشیده است. در این اثر، اوج نور از ماه شروع میشود. در ادامه چشم بیننده با حرکات چرخشی ابرها و ستارهها همراه میشود تا در نهایت به شهری کوچک میرسد. شهر بر خلاف حرکات آسمان، ساکن و در آرامش مطلق است.
ون گوگ درباره الهام اثر شب پر ستاره در نامهای به برادرش تئو نوشته است: «امروز صبح تا طلوع آفتاب، مناظر بیرون را از پنجره به نظاره نشستم. چیزی نبود جز ستارههای صبحگاهی که بسیار درشت به نظر میرسیدند.» این تابلو در حال حاضر در موزه هنرهای مدرن نیویورک نگهداری میشود.
تعدادی از معروفترین تابلوهای ونگوگ، نقاشی آفتابگردان هستند. در این آثار تکنیکهای مختلف از رنگگذاری نقطهای تا ضربات محکم قلمو استفاده شده است. او در مجموع ۱۲ تابلو با موضوع آفتابگردان کار کرده است. به طوری که خیلیها این گل و رنگ زرد را امضای ونگوگ میدانند. حتی جسد او با همین گلهای مورد علاقهاش به خاک سپرده شد. البته خود ونگوگ هرگز دلیل توجه ویژهاش به آفتابگردان را بیان نکرد. در ادبیات هلند، گل آفتابگردان نمادی از فداکاری، وفاداری و تعهد به دوستی است. این گل از مرحله غنچه کردن تا پژمرده شدن، مراحل تولد تا مرگ را به مخاطب یادآوری میکند.
این تابلو سال ۱۸۸۸ در شهر آرل فرانسه خلق شده است. تراس کافهای در شب، قبل از تابلو شب پر ستاره کشیده شد. اما در این تابلو میتوان اولین تلاش ونگوگ برای به تصویر کشیدن آسمان پر ستاره را مشاهده کرد. در نگاه اول زمینه شب با رنگ تیره، ناخودگاه چشم مخاطب را به سمت روشنایی هدایت میکند. در بخش روشن تابلو، فضای نارنجی و نورانی تراس کافه خودنمایی میکند. علاوه بر تضاد رنگی، یک تضاد مفهومی در آرامش آسمان شب با زندگی پرشور مردم در تابلو دریافت میشود. برجستگی تراس در زمینه تیره، رنگهای بریده بریده سنگفرش، احساسات و شور مردم از زیباییهای این اثر هستند.
پل گوگن نقاش مشهور فرانسوی است. ماجرای تابلو صندلی گوگن از آنجا آغاز شد که ونگوگ در شهر آرل ملاقاتی با گوگن داشت. او علاقه داشت رابطه دوستانه و نزدیکی با گوگن ایجاد کند. به همین دلیل از او دعوت کرد که برای زندگی به خانه او بیاید. وقتی گوگن این پیشنهاد را پذیرفت، ونگوگ دو تابلو از صندلی، با نام صندلی ونگوگ و صندلی گوگن کشید. این دو نقاش به مدت ۹ هفته با هم همخانه بودند. درنهایت مشاجره و مشکلاتی بین این دو هنرمند ایجاد شد. گوگن تصمیم گرفت به پاریس برگردد و حادثه بریده شدن گوش ونگوگ در همین حین اتفاق افتاد.
خودنگاره به معنی نقاشی هنرمند از چهره خودش است. ونگوگ در پنج سال پایانی عمرش بیشتر از ۳۰ خودنگاره کشیده است. تعدادی از این آثار، قویترین خودنگارههای تاریخ هنر هستند. چیزی که بیش از همه به ارزش این آثار افزوده، صداقت و احساس نقاش در به تصویر کشیدن تابلوهاست.
در اکثر خودنگارهها اولین چیزی که نظر مخاطب را جلب میکند، چشمان نافذ و محکم ونگوگ است. چشمها بسیار واضح و با جزئیات ترسیم شده، اما در اطراف آهنگ ضربات قلمو در صورت ون گوگ پخش شده است. بسیاری معتقدند در آثار خودنگاره ونگوگ میتوان بحران روانی او را مشاهده کرد. تلاشی برای مبارزه با اضطرابهای درونی و تسلط بر آنها…
کارشناسان هنری معتقدند بیشترین خطوط مارپیچ در آثار ونگوگ بعد از بروز اختلالات عصبی او دیده میشود. یک نمونه بارز برای این گفته، تابلو گندم زاری با درخت سرو است. خطوط رنگی این تابلو مثل شعلههای آتش بنظر میرسند و هر بینندهای را میخکوب میکند. کارشناسان در این تابلو خطوط موجی و پر انرژی را به بیماری رو به پیشرفت او ارتباط میدهند. اما از طرفی ونگوگ تمام این آثار را در هوشیاری خلق کرده است و شاید قوی شدن این خطوط مارپیچ، نشانه تکامل سبک منحصر به فرد او باشد.
آخرین نقد را به آخرین تابلو ونگوگ اختصاص بدهیم. این اثر در ژوئن ۱۸۹۰ پیش از مرگ او کشیده شد. شرح و تفسیر گندمزاری با کلاغها کمی با آثار دیگر متفاوت است؛ چون آن را وابسته به اوج بیماری روحی ون گوگ میدانند. برخی معتقدند تفکر خودکشی ونگوگ در این تابلو مشهود است. در دفاع از این ادعا گفته شده که در این تابلو سه مسیر دیده میشود. دو مسیر به گوشهها ختم میشوند و در واقع یک دو راهی نامعلوم و پریشانی هستند که به هیچ جا نمیرسد. مسیر سوم به طور پیچ در پیچ تا افق ادامه پیدا میکند و در واقع تنها راه باقیمانده و سمبلی برای رهایی (مرگ) است.
نکته جالب دیگر در تابلو کلاغها هستند. از دسته کلاغها نیز به عنوان نمادی برای تفسیر اثر استفاده میشود. حرکت آنها به هیچ وجه قابل تشخصی نیست. در واقع نمیتوان گفت کلاغها در حال نزدیک شدن به نقاش هستند یا دور شدن از او؟ در هر حال جواب قطعی برای این سوالات و ابهامات وجود ندارد. فقط از یک چیز میتوان مطمئن بود. اینکه تابلو گندمزار با کلاغها از قویترین و تندخوترین آثار ونگوگ است.
اکثر آثار اصلی ونگوگ توسط موزههای مشهور جهان گردآوری شده و نگهداری میشوند. اما اگر قصد خرید نمونه تابلو ونگوگ را دارید میتوانید به فروشگاه آنلاین تابلو مراجعه کنید. در سایت تابلو، در بخش گالری اختصاصی تابلو ونگوگ، مشهورترین آثار این هنرمند قابل سفارش و خریداری هستند. به علاوه شما میتوانید سایز دلخواه خود را انتخاب کنید و تابلوی موردعلاقهتان را با بالاترین کیفیت چاپ درب منزل تحویل بگیرید.
درنهایت امیدواریم از مطالعه زندگی و آثار ونگوگ لذت برده باشید. با وجود دوران تلخ زندگی، نام این هنرمند نابغه و پراحساس همیشه در بزرگترین جایگاه هنر باقی خواهد ماند. ونسان ونگوگ در سن ۳۷ سالگی درگذشت. او آخرین احساسش را به برادر خود که قبل از مرگ به بالینش آمده بود اینگونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند.»