✍ یادداشت: جنگ، مذاکره یا مقاومت؟ (به قلم سعدالله زارعی، استاد دانشگاه، کارشناس و تحلیلگر) - قسمت دوم:
?️ چرا «مذاکره با آمریکا»، نه؟
مذاکره به طور کلی یک روش است که در تعامل دولتها و ملتها با یکدیگر به کار گرفته میشود و پسندیده هم میباشد. اما مذاکره ایران با آمریکا از این قاعده جداست. چرا؟ تنش شدید آمریکا با ایران سابقهای چهل ساله دارد و از آنجا که در همه دولتهای آمریکا به طور لاینقطع جریان داشته است، یک «استراتژی» و بلکه تنها استراتژی آمریکا در مقابل ایران به حساب میآید. فراموش نکردهایم که در سال 1366 و در حین جنگ تحمیلی، «کاسپار واینبرگر»، وزیر دفاع دولت ریگان با صراحت اعلام کرد که «باید ریشه ملت ایران خشکانیده شود». این ادبیات امروز هم توسط مؤثرترین افراد کابینه ترامپ به کار گرفته میشود. پس در اینجا معنا و موضوع مذاکره متفاوت میشود. بعضی وانمود کردهاند که «گفتمان مذاکره» میتواند به این خصومت دیرینه پایان داده و مناسبات ایران و آمریکا را وارد مرحلهای جدید، غیرجنگی و سازنده نماید. این در حالی است که آمریکاییها نه تنها کمترین فاصلهای با ادبیات خصومت نگرفتهاند، بلکه در دوره کنونی این ادبیات هر چه بیشتر خصمانه شده است. با این وصف باید گفت مذاکرهای که دونالد ترامپ در «پارادایم خصومت» از آن حرف میزند، بخشی از خصومت است، نه علامتی بر تغییر رویه آمریکا در قبال ایران.
?️ مذاکره قدرت پایینتر با قدرت بالاتر
بعضی گفتهاند در دنیا این همه مذاکره صورت میگیرد، یکی هم مذاکره ایران و آمریکا! مگر هر مذاکرهای مستلزم توافق و پذیرفتن چیزی است؟ چه اشکالی دارد که ما برای آنکه مخالف گفتوگو دیده نشویم، مذاکره با آمریکا را بپذیریم، ولی زیر بار تحمیلات آن نرفته و بدون توافق از آن خارج شویم. بعضی هم گفتهاند عدم مذاکره نشانه ضعف ماست و این سبب بروز حوادثی میشود که ضرر آن صدها بار بیشتر از ضرر مذاکره کردن است.
واقعیت این است که در شرایطی که آمریکا، دائماً بر دامنه و دایره خصومت خود علیه ایران میافزاید، پیشنهاد مذاکره از سوی ایران و یا قبول مذاکره توسط ایران، در حالی که آمریکاییها خود را در موضع برتر میدانند و ما را قدرتی ضعیفتر از خود به حساب میآورند ـ که البته از نظر مادی درست هم هست ـ، اعتراف به ضعف از سوی ایران است. آمریکاییها حتی گفتهاند آنچه ما با ایران انجام میدهیم، مذاکره نیست تا چیزی بدهیم و سپس چیزی از او بگیریم، چرا که اساساً ایران در حدی نیست که از ما مطالبهای داشته باشد. ما از ایران چیزهایی میخواهیم که باید آنها را تأمین کند. بر این اساس «مایک پمپئو» وزیر خارجه ترامپ، مطالبات آمریکا از ایران را در 12 بند منتشر کرد که معنایش خلع کامل ایران از نقاط قوت کنونیاش است.
در همان گام اول، پذیرش مذاکره از سوی ایران در این شرایط، به این معناست که در جدال کنونی بین واشنگتن و تهران، این ایران است که کم آورده، خسته شده و به انتهای راه رسیده است. از این روست که بعضی از تیزبینان سیاسی گفتهاند در حال حاضر پذیرش مذاکره از سوی ایران، حتی معنایی فراتر از «تسلیم» دارد و به معنای ویران کردن همه دستاوردها و دسترنجهای چهل ساله خود و نیز ویران کردن اعتبار خویش میباشد.
?️ رمز اصلی آمریکا، در به نتیجه رساندن مذاکره
آمریکا برای آنکه بتواند اهداف خود از مذاکره با ایران را به نتیجه برساند، لاجرم به «جبههای» در داخل ایران، نیاز دارد. اگر این جبهه وجود نداشته باشد، امکان ندارد آمریکا بتواند با تشدید جنگ اقتصادی، جنگ روانی و حتی ائتلافهای بینالمللی و منطقهای مسایل خود را پیش ببرد. چرا که این موارد در مواجهه با انقلاب اسلامی، بارها امتحان شدهاند. آمریکا برای آنکه بار خود را به منزل ببرد به یک جبهه داخلی در ایران نیاز دارد. این جبهه داخلی دارای دو عنصر است یک عنصر، «مسئولین کشور» هستند و عنصر دیگر «نخبگان مؤثر حکومتی» است. مسئولین در این میان از آنجا که سر نخ بسیاری از تصمیمات را در دست دارند و اگر آنان در مقابل طرح آمریکا قرار نگیرند، کشور بیدفاع میشود، مهمند چرا که همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند: این جنگ، جنگ ارادههاست. نخبگان مؤثر حکومتی هم از این جهت مهمند که صاحب «بیان»اند و حرف آنان در جامعه اثر میگذارد و حداقل تأثیر کار آنان این است که سبب دوپارچگی در مردم شده و «دوگانه»های تصنعی خسارتبار پدید میآورند.
آمریکاییها تاکنون نتوانستهاند فشارهای خود را به نتیجه برسانند، اما بیم آن وجود دارد که با توسعه گفتمانهای سازشکارانه در داخل به نتیجه برسند. یک راه چاره جمهوری اسلامی در بازدارندگی دشمن این است که در ساماندهی وضعیت داخلی خود اهتمام بیشتری داشته باشد.
?️ فلز محکم انقلاب
یک نکته مهم و امیدبخش این است که آنچه توطئههای آمریکا و عوامل آن را با مشکل مواجه کرده است، فلز محکم این انقلاب و نظام است. توطئههای رنگارنگ حدود 40 سالهی دشمن علیه مردم ایران به گونهای است که به قول «فهمی هویدی»، متفکر شهیر مصری، اگر یک هفته علیه کشورهایی مثل مصر و الجزایر و عربستان سعودی اعمال میشدند، این کشورها فرو میپاشیدند. نقطه قوت مهم انقلاب ایران از یک سو دینی بودن و از سوی دیگر مردمی بودن آن است. این دو عنصر سبب شده که انقلاب، ده ها سال توطئه علیه خود را پشت سر بگذارد.
ادامه دارد...