لاراول فریمورکی است که به صورت یک نفره توسعه داده میشود.
از استخدام نخستین نفر در لاراول بیشتر از یک سال میگذرد و تازه حدود سه ماه پیش حضور یک نفر دیگر هم لازم شد (+) که با نفر قبلی میشوند دو نفر! جالب آن که این دو نفر در توسعهٔ لاراول نقش خاصی ندارند و کارشان این است که ایشوهای پروژهٔ لاراول را مدیریت کنند، ایدههای جدید را بررسی کنند، در فرومها بچرخند و با کاربران دمخور شوند، و اگر عمری باقی بود و فرصتی حاصل شد در توسعهٔ ویژگیهای جدید هم (پروتوتایپ) کمی کمک کنند. (همان منبع)
پس چه کسی لاراول را با این سرعت پیش میبرد؟
تیلور آتول، تنهایی!
معمولاً کسی به توسعهٔ یک نفرهٔ لاراول اعتراضی ندارد.
میتوان گفت همه قبول دارند جمع این همه فضایل در کنار یکدیگر، مدیون ایدهآلگرایی خالق آن است و چابکی و گسترش سریع آن دلیلی جز همین تصمیمهای متکی به شخص او ندارد.
نگرانیها از آنجا شروع میشوند که خالق لاراول آدمیزاد است و حالا که از کار تیمی خوشش نمیآید، مخلوقش دیر یا زود یتیم میشود.
سؤال این است:
اگر بلایی سر تیلور آتول آمد، یا اصلا یک روز صبح در برابر دیدگان متعجب اطرافیانش ناپدید شد، چه بر سر لاراول میآید و از آن مهمتر، پروژههای ما که با لاراول نوشته شدهاند چه میشوند؟
این پرسش بارها در فرومهای بزرگ مطرح شده (مثلا اینجا) است. مجید فتحی هم مطلبی در همین زمینه نوشت و لطف کرد و مرا پای گفتوگویی که در کامنتهای یکی دیگر از پستهای من با عنوان «حالا چرا لاراول: یک شاهد دیتابیستی» پیش میرفت، در جریان نوشتهاش گذاشت.
این یادداشت، پاسخی است به آن یادداشت.
جواب کوتاه من به پرسشی که چند خط بالاتر آوردم، این است:
طوری نمیشود!
و اگر بیشتر بحث کنید، احتمالاً میگویم:
حالا یک طوری میشود!
در حال حاضر ایدهآلگرایی خالق لاراول مجال خیلی کمی به نظرهای دیگران میدهد و چون واقعاً موشکافانه و ظریف پیش میرود، کسی به فکر چنگال زدن در مخزن لاراول و توسعهٔ ایدههای خودش نیافتاده و اگر هم افتاده مورد توجه واقع نشده است.
اما این (به اصطلاح) مانع، با ناپدید شدن تیلور خودبهخود بیمعنی میشود و کسی یا گروهی پیدا میشود که همان راه را ادامه دهد. همین روزها هم در دنیای خارج از پیاچپی عدهای به همین کار مشغولند؛ مثل مایکروفریمورک Orator برای پایتون، که حتی در استایل صفحات راهنما نیز پا جای پای لاراول گذاشته است.
با این اوصاف، اطمینان دارم اگر در دنیای بعد از لاراول، پیاچپی هنوز زنده باشد و سر و کلهٔ ابزاری بهتر از لاراول پیدا نشده باشد، نهضت ادامه دارد، ولی از منبعی بیرون از شخص تیلور آتول.
آپدیت که سهل است. اگر روزی از خواب بیدار شویم و لاراولی وجود نداشته باشد و نسخههای فعلی هم غیب شده باشند، چه بلایی سر پروژهٔ برپاشدهٔ ما میآید؟
هیچ!
کارهای اجراشده همان جا که هستند میمانند و قابل توسعه هم هستند و نهایتش این است که دیگر از آپدیتهای امنیتی و رفع اشکالهای خرد که میتوانستند برخوردار شوند محروم میشوند و زحمتش را باید خودمان بکشیم.
شما که غریبه نیستید. همین حالا هم کمتر کسی پیدا میشود که دردسر آپدیت کردن وابستگیهای پروژهای که تحویل شده را به خود بدهد و خطراتش را بپذیرد. انتقال از یک نسخهٔ اصلی لاراول به نسخهٔ بعدی که از این هم نادرتر است.
ابزارها میآیند و میروند. دلیلی ندارد که از بیم رفتن یک ابزار از آن استفاده نکنیم.
زبانهای برنامهنویسی بسیار جذابتر و بهینهتر از پیاچپی روزبهروز گستردهتر میشوند و همچنان کسی از به کار بردن پیاچپی در پروژههای بزرگ نگران نمیشود، چه برسد به لاراول که فریمورکی داخل این زبان است.
فرض کنیم نگرانی ما در مورد پروژههای بزرگی است که پیوسته در حال توسعهاند، نه آنها که یک بار برپا میشوند و میروند پی کارشان.
باز هم جای نگرانی نیست.
هیچ پروژهٔ بزرگی نیست که در طول زمان نیاز به بازنویسی کد نداشته باشه؛ یا لااقل من نمیشناسم.
با این سرعت پیشرفت فنآوری، واقعاً عجیب است که ما پروژهٔ بزرگی روی یک زبان و یک فریمورک (هر زبان و هر فریمورکی که تصور کنید) داشته باشیم و با اطمینان بگوییم که پنج سال دیگر هم مثل حالا بهینه و خوب کار میکند، یا بر همان بستری که روز نخست برپا شده برقرار میماند.
هر چند سال یک بار، نیاز مخاطبین ما و دانش خود ما و تکنولوژیهای موجود و حتی قوانین آن قدر تغییر میکنند که ارزش دوبارهکاری داشته باشد. به همین قوانین اخیر جیدیپیآر نگاه کنید که چطور بسیاری را مجبور کرد دست به چاقوی جراحی ببرند و تغییراتی بنیادین در ساز و کار پروژههایشان بدهند.
اگر نظر مرا بپرسید، به شما میگویم که برای فردایی که لاراول باشد و آتول نباشد بد به دل راه ندهید.
هیچ طوری نمیشود.
ابزارها ابزارند و به فراخور توانشان مورد استفادهٔ ما قرار میگیرند و کار ما همین است که در هر زمان ابزاری را برگیریم که هم کارمان را بهتر و سادهتر راه بیاندازد و هم استفادهاش لذتبخش باشد و حالش را ببریم.