این روزها وارد هر سایتی که میشویم پنجرهای در گوشهی سایت باز میشود و ما را به گفتوگو دعوت میکند.
این پنجرهی عجیب، که ابعادی بین یک دوازدهم تا حتی یک سوم صفحهی نمایش معمولی را اشغال میکند، از جان مردم چه میخواهد؟ ما چه حرفی داریم که با آنها بزنیم؟
لازم نیست عصبانی شویم. این پنجره با کسی دعوا ندارد و ظاهر میشود تا کمکمان کند.
«میتوانیم کمکتان کنیم؟» که پنجرههای این سایتها میگویند، تقریباً شبیه همان «بفرمایید؟!» است که در بعضی بوتیکها میگویند و اغلب برای ما خوشایند نیست.
خوشبختانه بیشتر این پنجرهها دکمهای برای بسته شدن یا کوچک شدن دارند و مثل فروشندهی بوتیکها دنبال ما راه نمیافتند و نگاهمان کنند.
اما تا حالا تلاش کردهاید با کارشناسان پشت این پنجرهها وارد گفتوگو شوید و سؤالی بپرسید؟
سؤالی میکنم و با کمال تعجب، بیشتر آنها صفحهای در سایت را که جواب ما آنجاست نشانمان میدهند و میروند و بعد نرمافزار مدیریت پنجره دوباره میپرسد «میتوانیم کمکتان کنیم؟»
من اغلب نگاهی گذرا به صفحه میاندازم و اگر پاسخ به اندازه کافی درشت نبود که زود ببینم، به آزمایشم ادامه میدهم و میپرسم: «کجا نوشته؟»
باز هم با کمال تعجب میبینم که بیشتر آنها ناحیهی صفحه را نشانمان میدهند و میروند و بعد نرمافزار مدیریت پنجره دوباره میپرسد «میتوانیم کمکتان کنیم؟»
چرا سؤالم را همان اول جواب نمیدهند؟ چرا حالا که مرا پای میز گفتوگو نشاندهاند، از فرصت استفاده نمیکنند و نیازم را نمیپرسند تا دست خالی از آنجا نروم؟
اگر فرض بگیریم که آزار ندارند و نمیخواهند مردم را مسخره کنند و بخندند، فقط یک پاسخ باقی میماند:
آنها نمیدانند چرا سایتشان پنجرهی گفتوگوی زنده دارد.
آنها نمیدانند چرا به کارشناسهایی حقوق میدهند که شبانهروز چشمشان به گفتوگوی این پنجرهها باشد.
آنها چیزی را دست مردم دیدهاند و خوششان آمده و در سایت خودشان هم گذاشتهاند.
به همین سادگی!
بگذریم که تقریباً هیچ کدام آنها حتی به خودشان زحمت ندادهاند و جملهی خنک و گرتهبرداریشدهی «چطور میتوانم کمکتان کنم» را با یک جملهی آشناتر و فارسیتر جایگزین کنند.