دغدغهی هر برنامهنویسی که میخواهد برنامهنویس خوبی باشد، از همان لحظهی آغاز هر پروژه، قابلیت توسعهپذیری آن است.
تکلیف برنامهنویسهایی که تصمیمی برای خوب بودن ندارند، مشخص است. میسازند و پولش را میگیرند و میزنند بر بدن. و اگر فردای روزگار، کارفرمای بینوا ویژگی جدیدی برای محصولی که سفارش داده بخواهد، بالاخره یک جوری وصله پینه میکنند و میسازند و پولش را میگیرند و میزنند بر بدن.
اخطار: این یک پست عمومی نیست و برای توسعهدهندگان وب نوشته شده و بر خلاف پست قبلی، هیچ چیز جالبی در انتهایش ندارد.
من همیشه از شغلهایی که داشتم لذت بردهام و هر زمان که حس کردم حال مطلوب را نمیبرم آن طور که باید و شاید نمیبرم، به تدبیری، جریان کاریَم را عوض کردهام. (این سبک زندگی را به شما پیشنهاد نمیکنم. نه مصلحتی در کار است و نه ثباتی و نه منفعتی. تنها لذت است و یک حس خوب از عمری که به پای کارمان میریزیم.)
بگذریم.
لذت از کار برنامهنویسی، منوط به زیبا نوشتن و دوراندیش بودن است. هیچ دوست ندارم برای توسعهی کاری که قبلاً انجام دادهام، با کدهای زشت خودم دست به گریبان شوم.
فریمورک عجیب و غریب لاراول را از همین رو پسندیدم و به آن روی آوردم. نمیگویم لاراول تنها راه رسیدن به هدفی است که گفتم، اما لاراول کدهای زیبا را دوست دارد و زیباترین ابزارها را برای آفریدن محصولی با زیربنای زیبا، مهیا کرده است.
این فریمورک، به تمام جزئیات توجه دارد و برای هر چیز راه حلی در آستینش هست. به قول دوستم پیمان، برای هر کاری که میتوان با دو خط کد نوشتن انجام داد، لاراول راه حلی یک خطی تدارک دیده است.
لاراول، دنیایی است با ابزارهایی رنگ و وارنگ و اسمهای جذاب، که اغلب از قبل وجود داشتهاند و حیاتشان را مدیون لاراول نیستند، اما زیبایی در کنار هم بودنشان را چرا.
در روزهای بعدی، هر زمان وقت و حوصله داشته باشم، یکی از این جذابیتهایی را که عرض میکنم، برایتان میگویم. فعلاً به این صحنه توجه بفرمایید.
آنچه میبینید، نمایی از صفحهی تنظیمات پروژه است. آنچه احتمالاً متوجه شدهاید، کامنتهایی است که روی هر کدام از تنظیمات نوشته شده و البته چندان عجیب و غریب نیست. اما آنچه که بعید میدانم به آن دقت کرده باشید، آن است که در تمام فریمورک، هر کجا که کامنتی وجود دارد، مثل همین تصویر، دارای عنوانی است که بین دو خط محصور شده و بعد توضیحی سه خطی، که طول هر خط سه کاراکتر از خط پایینی بیشتر است.
خودتان حدس بزنید کسی که چنین جزئیات شاعرانهای را در کامنتهای کماهمیت رعایت کرده، در جاهای مهمتر چه وسواسی داشته است.
با اندکی اغراق (دقت بفرمایید که فقط اندکی)، اگر هنگام کار با لاراول به خود آمدید و متوجه شدید که دارید بستری را میسازید، یک جای راه را اشتباه رفتهاید. آن بستر را یا لاراول خودش ساخته و شما خبر ندارید، یا یک نفر در اکوسیستم بزرگ و بیکرانش پکیج بیدردسری برایش نوشته و باید پیدایش کنید.
از همه جالبتر آن که لاراول، حاصل کار گروهی از برنامهنویسان باتجربه نیست. آقایی که در تصویر زیر میبینید، به تنهایی آن را خلق نموده و چنین اکوسیستم بزرگی را به دور خود جمع کرده است.
به تدریج در نوشتههای بعدی، از ویژگیهایی خواهم نوشت که مرا مجذوب لاراول کردهاند و کمکم تجربهها و اشتباهها و ناکامیهایم را هم با شما در میان میگذارم.
این نوشتهها قرار نیست مطالبی آموزشی باشند و یک عالمه نکات معرکهی بی عیب و نقص به کسی یاد بدهند. یادتان نرود که نگارنده، یک مبتدی جاودانه است.
اگر به ادامهی این نوشتهها علاقهمندید و عضو ویرگول نیستید، که مستقیم پیگیرشان شوید، از فید آراساس استفاده کنید یا در توییتر بنده را فالو بفرمایید. امیدوارم ویرگول اشتراک ایمیلی مطالب یک وبلاگ را نیز در امکاناتش بگنجاند.
لینک هر نوشتهای از این دست را که منتشر کنم، اینجا اضافه میکنم.
همهی نوشتهها هشتگ «چرا لاراول» خواهند داشت که قاعدتاً میتوانید آن را نیز دنبال کنید. شاید دیگران هم حرفهایی برای زدن داشته باشند.