آهنگ طاها حیدری |طاها حیدری رپر |طاها حیدری رپر ایرانی |طاها حیدری قدرت |طاها حیدری سلطان رپ |طاها حیدری آهنگ ساز
Check out 0211it__ on #SoundCloud
https://soundcloud.com/codwolf-codwolf?ref=clipboard&p=a&c=1&si=9ac4a73040014a5ba7f990cf7b77feba&utm_source=clipboard&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
_ میدونم درکت میکنم اما بدون هرچی تو ناراحت باشی، اونام ناراحت میشن
_ مگه میتونم ناراحت نباشم؟
_ آره میتونی
_ هوف
چیزی نگفت که شالم رو مرتب کردم و گفتم:
_ بعد تموم شدن کارامون بریم قبرستون؟
_ آره
_ مرسی
_ ولی باید قول بدی که خودت رو اذیت نکنی
_ باشه
سرش رو تکون داد و دیگه چیزی نگفت و به سرعت ماشین اضافه کرد.
بعد از حدود ده دقیقه به دادگاه رسیدیم، خودم از مراحل قانونی که باید طی میکردیم خبر داشتم اما حوصله نداشتم پس همه چیز رو به دست مینا سپردم و فقط زمانی که لازم تا چیزی رو امضا کنم، جلو میرفتم.
خیلی زود شکایتمون مبنی بر دستگیریِ دوباره ی بهراد و پس گرفتن اموال پدر و مادرم از خونواده ی حریصمون رو تنظیم کردیم و کارمون تموم شد.
با خستگی روی صندلی نشستم و گفتم:
_ این مراحل قانونی خیلی رو مخه
_ آره واقعا
_ فقط پرونده تصادف پدر و مادرم موند که اون رو پیگیری نکردیم
_ اونو من خودم دیشب تلفنی اوکیش کرد
_ میدونم درکت میکنم اما بدون هرچی تو ناراحت باشی، اونام ناراحت میشن
_ مگه میتونم ناراحت نباشم؟
_ آره میتونی
_ هوف
چیزی نگفت که شالم رو مرتب کردم و گفتم:
_ بعد تموم شدن کارامون بریم قبرستون؟
_ آره
_ مرسی
_ ولی باید قول بدی که خودت رو اذیت نکنی
_ باشه
سرش رو تکون داد و دیگه چیزی نگفت و به سرعت ماشین اضافه کرد.
بعد از حدود ده دقیقه به دادگاه رسیدیم، خودم از مراحل قانونی که باید طی میکردیم خبر داشتم اما حوصله نداشتم پس همه چیز رو به دست مینا سپردم و فقط زمانی که لازم تا چیزی رو امضا کنم، جلو میرفتم.
خیلی زود شکایتمون مبنی بر دستگیریِ دوباره ی بهراد و پس گرفتن اموال پدر و مادرم از خونواده ی حریصمون رو تنظیم کردیم و کارمون تموم شد.
با خستگی روی صندلی نشستم و گفتم:
_ این مراحل قانونی خیلی رو مخه
_ آره واقعا
_ فقط پرونده تصادف پدر و مادرم موند که اون رو پیگیری نکردیم
_ اونو من خودم دیشب تلفنی اوکیش کرد
_ میدونم درکت میکنم اما بدون هرچی تو ناراحت باشی، اونام ناراحت میشن
_ مگه میتونم ناراحت نباشم؟
_ آره میتونی
_ هوف
چیزی نگفت که شالم رو مرتب کردم و گفتم:
_ بعد تموم شدن کارامون بریم قبرستون؟
_ آره
_ مرسی
_ ولی باید قول بدی که خودت رو اذیت نکنی
_ باشه
سرش رو تکون داد و دیگه چیزی نگفت و به سرعت ماشین اضافه کرد.
بعد از حدود ده دقیقه به دادگاه رسیدیم، خودم از مراحل قانونی که باید طی میکردیم خبر داشتم اما حوصله نداشتم پس همه چیز رو به دست مینا سپردم و فقط زمانی که لازم تا چیزی رو امضا کنم، جلو میرفتم.
خیلی زود شکایتمون مبنی بر دستگیریِ دوباره ی بهراد و پس گرفتن اموال پدر و مادرم از خونواده ی حریصمون رو تنظیم کردیم و کارمون تموم شد.
با خستگی روی صندلی نشستم و گفتم:
_ این مراحل قانونی خیلی رو مخه
_ آره واقعا
_ فقط پرونده تصادف پدر و مادرم موند که اون رو پیگیری نکردیم
_ اونو من خودم دیشب تلفنی اوکیش کرد