هوالمونس.
قدیمها میگفتند تیر سه شعبه ...
ملت وحشت میکردند!
امروز یک تیر می اندازند سی و سه هزار شعبه میشود و میاید سمت تن «مادر من»
خاک بر سر من که عرضه نداشتم و ندارم که «محافظ» خوبی برای «مادری» باشم،
که مرا از بدو تولد عاشقانه از هر مصیبتی حفظ کرد و تن و جان را بلا گردن حفظ من نمود...
از این سی و سه هزار گلوله کجاست آن چشمان بینا که ببیند هر یک به کدامین نقطه از وجود مقدس «مادر» نشسته ، او بیصدا درد کشیده و ما نه تنها گلوله را ندیدیم و باعث و بانی اش را نشناختیم، گاهی حتی درد مادر را منکر شدیم...
وای بر من که در حق مادری به این مهربانی جفا کردم.
دیدن حداقل کاری بود ممکن و محافظت از مادر کم ترین وظیفه.
چه کنم اگر وسعت وجودی من آنقدرها که باید بزرگ نبود که «مادر» را جانفدایی کنم آنگونه که دلم میخواست.
کاش خدا جان بی ارزش مرا به حکم فدیه برای بیشتر درد نکشیدن «مادر» می پذیرفت...
مادرم بیشتر از این تاب تحمل دشمنی دشمنان زبون را ندارد.
کاش «او» زودتر بفریادمان برسد.
میگویند «او» اگر بیاید ، آتش بر هیمنه دشمنان «مادر» میکشد و تارومارشان میکند.
#عاشقانه
#عاحل
#ناتمام_فاطمه