هوالمونس
روی تختخواب بیمارستان دراز کشیده ای و منتظر خبری...
طاها را زیر چشمی نگاه میکنی و دلشوره امانت را بر دیده...
کجاست؟
چرا نیامد...
یک پاکت برایت می آورند که حاوی یک نامه است.
رویش یک شاخه "گل نرگس" اما خوب خود نمایی میکند.
نرگس را می گذاری روی قنداق طاها که خواب است و بیصدا شروع به خواندن نامه میکنی...
#عاشقانه #عاجل #ناتمام_فاطمه
---------------------------------------------------------
نامه را اینجا گوش بدهید با صدای نگارنده :
متن نامه بالا :
اینجا اینها امانم را بریده اند...
بخاطر من بمان در کنارم و نفس بکش
نفسهایت مرا به ادامه این راه جنون آمیز ، بی پرواتر میکند،
شاید نباشم تا تولد فرزندمان را ببینم ولی تنها به او بگو که من به عشق تو و ماندنت و مادرت پا در این راه گذاشتم و جان دادم؛
بگو و نترس!!!
و به او نیز این حقیقت مسلم را بازگو کن تا از همان روزهای نخست دست در دستان آفتاب، از کودکی
" نترس و دلیر" پرورش یابد!
خاک ما جایی برای ترسوها ندارد!
بگذار تا میتواند از "ما" بداند؛
بگذار تا میتوانند "بر علیه ما دسته دسته سلاح تولید کنند و انبار نمایند و تا جایی که جا دارد با دلارهاشان یارگیری کنند و تیم ارنج نمایند...؛
بگذار نقاط ضعف ما را یکی پس از دیگری بفهمند؛!
باخت آنها و عمیق ترین نشانه ی سقوطشان "عشق درونی ما به او و همدیگر است" ایرادی نیست ؛
اگر قطعه قطعه شده ی مرا هم برایت فرستادند؛
"نترس نازنینم"
انسان جاودانه آفریده شده؛
یقین بدان منتظرت خواهم ماند ، تا تو بیایی ؛
چون دلداده ی من در هر دو دنیا جز تو کسی نیست؛
مهم نیست اگر مرا ستیزه جوی خائن پست فطرت خواندند؛
به دل نگیر بانو؛ دلت را با خدا صاف کن و آرام جان را فقط از او بجو...
او
و
مردم "آزاده ی دنیا" و "مادر مهربان همه ی کائنات و دوعالم " که خود به همه ی حقایق واقفند.
تو بمان و تنها "عشق بازی با او" را به فرزندمان بیاموز عزیزم.
فوآد شبانی
سی دی 1394
(به یاد مرحوم مادرم شهناز فروغی جباری)