بابای طاها
بابای طاها
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

وادی (پارادایم) از منظر آقای ایکس

انچه مطالعه میکنید، متعلق است به نوشته های من برای اولین بار در تاریخ چهارم فروردین 1393 تحریر و منتشر شد. بازنشر بدلیل فقدان منبع اولیه و مرور خاطرات به کمک اینترنت وب آرشیو.
اللهم عجل لویک الفرج
اللهم عجل لویک الفرج


بسم الله الرحمن الرحیم

هر انسانی از نظر جسمی و ذهنی در جایی زندگی میکند. به طور مثال از نظر فیزیکی در حال حاضر آقای ایکس در کشور ایران و در شهر سمنان در محدوده هفده شهریور و درخیابان واسع زندگی میکند.

اما اینکه آیا هر انسانی اگر در هر مکانی زندگی کرد از نظر ذهنی هم با آن مکان منطبق است و اساسا از نظر فرهنگی همانند آنجا فکر میکند اصولا بحث چالش برانگیزی است.چرا که همانطور که امروز در اطرافمان زیاد میبینیم خیلی از انسانهای اطرافمان صرفا جسما اینجا هستند و ذهنشان همیشه در جای دیگری مثلا پاریس یا کالیفرنیا و یا لاس وگاس است.

باید دید این دوگانه بودن جسمی و ذهنی تا چه حد آسیب زننده است.

در اصطلاح به مکانی که انسان از نظر جسمی و روحی بدان تعلق دارد " وادی " گفته میشود. و نگاه آقای ایکس نسبت به این مقوله بدین شکل است که عدم انطباق این دو آسیب زننده است و باید به آن انسانی که از نظر فرهنگی بلکل الینه شده و از نظر ماهوی هیچ اطلاعی از چیستی و کیستی خود ندارد و کلا شده بیلبوردی برای فرهنگ بیگانه برای بازگشت بسته ای تدوین نمود و به او کمک کرد و نجاتش داد البته در صورتی که خودش بخواهد چون این بازگشت محال ممکن است زوری اتفاق بیوفتد.

طرح ریزی استراتژیک برای جامعه مهدوی

برای باز کردن بسته بازگشت نیاز داریم تا ابتدا مفاهیمی را باز کنیم:

اینکه کشور ما یک کشور اسلامی و شیعه و منتظر است و اگر قرار باشد ما کسی را بازگشت دهیم باور این مطلب الزامی است که در آرمان شهر جامعه مهدوی یعنی ایران اسلامی کسی منتظر مهدی موعود (عج) نیست؛ مسئله ی مهدویت در حقیقت این است: همه ما میدانیم که او جایی هست در میان ما و ما باید بشویم ( آنی که باید ) و شرایط را فراهم کنیم تا آقا بیاید ان شا الله

واضح تر بگویم : باید روبان سبز را برای آقا نگه داریم تا آقا بیاید و صرفا قیچی کند!

اگر قرار بود برای همه ما بیاید چرا برای قبلی ها نیامد؟ مگر ما امتیاز ویژه ای داریم؟؟؟

هنر یک طراح استراتژیک جدا سازی عزیزانش و بقیه مهاجران از وادی های نا امن فعلی و رساندن به وادی امن است یعنی جامعه مهدوی.

اما بعد...

کلمه شرع (نکته ی که در مورد کلمه شرع جالب تر مینماید نمایش این موضوع است که اگر شرع را برعکس بخوانیم میشود عرش)از قول می آید در عربی و ما برای ساختن پارادایم یا همان وادی به قول احتیاج داریم.ضمنا شرع و قول اساس کلمه عهد هستند.

اشتباه رایجی که معمول است این میباشد که ، مثال:

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی>>>>> عهد را میثاق معنا میکنند

ولی عهد در حقیقت پیمان بر سر قول مشخص است.

هایدگل (فیلسوف) :

میگوید انسان زیر زبانش است.

بر این مبنا

حالا میخواهیم معنای تخصصی عهد یعنی ترمینولوژی آنرا بررسی کنیم:

یک مقطع مشخص از اعصار که قول متفاوتی رایج بوده است.

مثال:

کتب عهد جدید و عهد عتیق

عهد عتیق :

یعنی دوره و عصر زمان حضرت موسی، یعقوب،الیاس،داود،و بنی اسرائیل (کلا 39 کتاب)

عهد جدید :

یعنی دوره و عصر مسیحیت و سلسله ی وابسته و کتابهاشان مثل سوها، متی، یوحنا و کتابی که پولس نوشت.

تحت الفظی معنای عهد دو وجه دارد:

میثاق و پیمان

پروسه ی زمانی

بر خلاف عهد در تئوری هردر و جان تیستا ویگو و هگل در آلمان که تلقی سنت و مدرنیته را تئوریزه کرده اند تئوری اسلام شیعی از تاریخ عهد است.

نبوت و امامت دو اصل بنیادی و اساسی حکمت تاریخ شیعه است.

ابتدای تاریخ با آدم است و انتهای آن با امام عصر (عج) و شرایط پس از ظهور.

در روند روایت تاریخ از عهد و میثاقی صحبت نمیشود. جسد تمدن ذکر میشود و حواشی مربوط به آن مثل آنچه که سفالهای بدست آمده است از خاک و عتیقه میگویند.

خدا در قرآن می فرماید در زمین گردش کنید و ببینید انسانها با خود چه کردند؛ شاید ما تدبر کردیم و عبرت گرفتیم...

که از اهرام ثلاثه و دیوار چین و کاخ های تخت جمشید، جایی که میدانیم لای دیوارهایش جسد بسیاری از انسانهایی از نوع ما دفن است درس بگیریم که اینان که ظلم کردند نماندند...

حلقه گمشده ی همه ی انسانها میثاقشان با خدا بود.

آیا به آن عمل شد؟

روند عهد روند نجات بخش بشریت از ابتدا بوده و هست و خواهد بود و دلیل توفق شیعه دارا بودن اصل چهارم یعنی امامت بعلاوه نبوت است چرا که این همان اصلی است که جزیی اساسی از روند عهد است.

روایت عهد روندی خطی است که با انبیا آغاز شده و با قضیه غدیر توسط علی (ع) ادامه پیدا میکند و آن وادی روز به روز گسترش میابد تا به امروز که در عصر غیبت کبری و زمانه ی مهدی موعود (عج) هستیم.

در سیر فلاح و رویه بودن در روند عهد ( یعنی آنچه که در سوره ی شعرا تاکید جدی بر آن شده)

مطابق با آیات قرآن هدایت در قرآن صرفا برای آنانی تعریف شده که با تقوا باشند.(سوره ی بقره آیه 2)

خود قرآن کسانی را پرورانده به نام امام که با تقوا هستند و آنانند که هدایت به تقوا میکنند و قرآن هدایت از تقوا و این یعنی ذات زندگی؛ اساس تاریخ زندگی یعنی توجه به این دو اصل

بیایید ساده تر توضح دهیم:

یعنی میدونی سوار کدوم خط مترو بشی تا شما رو به مقصد برسونه

مثال:

مگر نه اینکه ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه

همانا حسین (ع)چراغ هدایت و کشتی نجات است.

.

.

.

حالا میرویم سراغ وادی!

وادی مورد نظر ما جامعه مهدوی است چه از نظر مکانی و چه از نظر ذهنی

برای بودن در این وادی میبایست متعالی شد!

برای این متعالی شدن امام ها حکم هادی یا مخزن فیض را دارند که با تقوا هستند.

تقوا میزان است و همه ی مهاجران به سمت خدا حکم مهتدی ( در مقام تقوی) را دارند و قرآن هم حکم منبع تقوا.

در روند عهد عالم مطرح نیست بلکه انسان مطرح است.دنیا فانی است و عقباست که باقی است.مطابق قاعده ی مرکز پیرامون از نظر خدا انسان اصل است! انسان به کمک سیر تعاملی فی مابین داشتن تقوا و تعامل با قرآن و عترت می تواند خود را به صورت عمودی تا موعد مورد نظر متعالی کند.

انسان از چه طریقی این کار را انجام میدهد؟ از طریق قلبش!

قلب محل انقلاب است!(انسان ذهن نیست...جسد نیست...قلب است)

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل و النهار

حول حالنا الی احسن الحال

وقتی تحول در قلب مطرح است و هویت فرد مطرح است؛

پس:

" هر کسی جدا جدا مرگ را میچشد "

" هر کس گیر عمل خودش میباشد و جدا جدا حساب و کتاب پس میدهد! "

" اینجا تحول در فرد و اجتماع در قلب است "

قلب را اول میدهیم دست اهل عترت...

پارکینگ های طباقاتی را تصور کنید...اهل عترت شما را تا مقام تقوا میبرند...امتحان میشویم و قرآن شما را میبرد بالا و این سیر همین طور ادامه دارد مگر اینکه شما گناهی کنید یا اشتباه کنید که باعث پایین آمدن طبقاتی میشوید و این اتفاق هر لحظه تکرار میشود و این پارکینگ طبقاتی شما را بر سر عهدی که دارید به بالا میبرد.

اگر ما امامی داریم او ما را مدیریت نمیکند.ما بر سر عهدی که داریم با او و خدا ؛تقوا میورزیم.

هدایت مقام عترت و قرآن است به تقوا و از تقوا

در این راه

اولا همه ی ما مختاریم

که متعالی شدن را انتخاب کنیم

معتوف به عهدی

که در نهایت هجرت را رقم میزند.

مراحل هجرت:

یک. انقلاب

دو . تحول

سه . تغییر ( ما در هیچ قومی تغییر ایجاد نکردیم مگر خودشان آن را ایجاد کردند)

چهارم.توبه ( بازگشت )

پنجم.دعا (ادعونی استجب لکم)

ششم.استجابت

هفتم.وعده ( آیه ی 111 سوره ی توبه )

هشتم.رجعت ( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه)

نهم.عقد (مرحله ی یکی شدن مطابق با وعده بر حق الهی /احزاب 23)

بیایید قضیه تقوا را با یک مثال باز کنیم:

کمپانی بنز را در نظر بگیرید.همه ی مردم دنیا از آمریکا گرفته تا ژاپن و آسیایی ها و اروپایی ها بنز را دوست دارند. این کمپانی یک کار ویژه کرده

" بین مردم دنیا اعتبار کسب کرده و مردم دنیا به این برند اعتماد دارند "

آیا میدانید مدیرعامل بنز از چه عاملی وحشت دارد:

" اینکه این اعتبار از دست برود و مردم دیگر به این برند اعتماد نداشته باشند "

( این مفهوم تقوای تکنولوژیکی است)

بزرگترین سرمایه ی بنز این یک جمله است!

تمام مردم دنیا باور دارند که یک مرسدس بنز ماشین خوبی برای رانندگی است.

و باور داشته باشید که مدیر عامل بنز برای اینکه این یک جمله را از دست ندهد حاضر است هر بهایی بپردازد.

روایت از امام صادق (ع)

تقوا یعنی اعمالت را در طبقی بگذارند و در دنیا بگردانند و خجالت نکشی.

تقوا یعنی :

" اینکه من آقای ایکس به عنوان بنده پیش خدا اعتباری دارم و خدا به من اعتماد دارد؛ ترس من آقای ایکس این است که مبادا اعتبارم پیش خدا کم بشود تا از دست برود و بی اعتبار بشوم."

ولعاقبه للمتقین

پارادایمزندگیسبک زندگیآرشیو
همسر، پدر، ایده پرداز، عاشق نوشتن، مترجم و نویسنده T.me/FouadShabani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید