طاها معینی - Taha Moeini
طاها معینی - Taha Moeini
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

چرا در بحث سیاسی همه استاد هستن و کسی قانع نمیشه؟

تغییرات آب و هوایی: واقعا آدم ها مسئولن؟، اعدام: آیا باعث توقف جرم میشه؟، مذاکره: آیا باعث تغییر سیاست ها میشه؟ و ... شاید فکر کنید که درک شما از سیاست درست و بر پایه شواهد مستدل و محکمی هست، اما خواهید دید که شاید طبق مقاله زیر، شما در اشتباه باشید!

دانش اندک، اعتماد به نفس زیاد، حس زیاد دانستن!

اول با یک جمله طلایی شروع میکنم: "افرادی که دانش سیاسی کمتری دارند، فکر می کنند که چیز های بیشتری درباره سیاست میدانند!" این نتیجه خلاصه ای از تحقیقی است که توسط مجله علمی روانشناسی سیاسی صورت گرفته است. استادیار دانشگاه مریلند، یان آنسون، توضیح میدهد که: "بر طبق قانون دانینگ-کروگر(Dunning-Kruger)، افرادی که دانش اندکی دارند(در هر زمینه ای) به صورت کاملا متناقضی اطمینان بیشتری دارند که اطلاعاتشان درباره آن موضوع زیاد است و اعتماد به نفس بیشتری دارند! برعکس افرادی که واقعا اطلاعات بیشتری دارند، دانش خود را ناکافی دانسته و گاهی از اظهار نظر خودداری میکنند."

همونطور که مشهود هست، این داستان محدود به مرز و بوم و مردم ایران نیست، این یک مسئله جهانی و فارغ از ملیت است. یکی از موارد مطالعاتی است که حول انتخابات سال 2016 آمریکا انجام شده است. آنسون میگه: "بسیاری از تحلیل هایی که افراد درباره این انتخابات انجام دادند تحلیل های زبانی و بدون فکر بوده و متاسفانه در موضوع سیاست مشکلی که وجود داره اینه که اکثریت جاهل به جهل خودشون هستن و متهم کردن فردی به جاهل بودن به جهل سیاسی، خودش یک اتهام سنگین هست که معمولا با تندی مواجه میشه". در جای دیگه مثال ترامپ رو میزنه که یکی از علل رای آوردنش اعتماد به نفس بیش از حد ترامپ و البته اظهار نظر او در همه مواردی بود که اندکی دانش دربارشون نداشت و این امر باعث رای آوردنش شده بود!

آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند

"اکثر مردم آمریکا به شدت اعتماد به نفس اظهار نظر درباره سیاست دارند، حتی با وجودی که اسم وزیر سابق انرژی را نمی دانستند یا نمی توانستند اسم سه نماینده سنا رو بیارن!" به قول آنسون اونها دچار کوری مطلق بودند.(مشابه همون شعر خودمون که آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند) "اونها واقعا نمیدونستن چقدر بی اطلاع و دانش هستند و نمیتونستن این رو بپذیرن" این اتفاق شدید تر هم میشد وقتی بحث از میان افراد طرفدار یک حزب خارج شده و به بحث میان طرفداران دو حزب تبدیل میشد. آنسون اینطور اشاره کرده که: "افراد وقتی در برابر جمعی از طرفداران حزب مخالفشان قرار میگرفتند نه تنها خودشان را بسیار سطح بالاتر از طرف مقابل می دیدند، بلکه طرف مقابل را ناآگاه و بدون دانش تصور میکردند(خود را صد و دیگری را صفر می دیدند!) بد نیست نیم نگاهی به مقاله آنسون داشته باشید. عنوان این تحقیق: "حزب گرایی ، دانش سیاسی و تأثیر Dunning ‐ Kruger " بود. این تحقیق و مطالبش بهم ثابت کرد این مسئله ای که مدت هاست درگیرش هستم، تقریبا نه به فرهنگ ایران نه به مذهب و اعتقادات ربطی نداره و ملیت در اون دخیل نیست!(یادم باشه از فردا هی نگم ایرانی جماعت اینطورین?)

جانبداری سیاسی

بگذارید ادامه مطلب رو با جمله طلایی دیگه ای ادامه بدم. پروفسور پیتر دیتو، کسی که در زمینه قضاوت و تصمیم گیری های انسانی و علم تصمیم گیری در دانشگاه UC Irvine پژوهش کرده، میگه: "مردم فکر میکنند که مثل دانشمندان فکر میکنن، ولی اونها شبیه وکلا فکر میکنن"? حالا یعنی چی. "دانشمندان به اینکه جواب چی هست یا چی خواهد بود فکر نمیکنند، اونها به داده ها نگاه میکنن و براساس اونها نتیجه گیری میکنن، وکلا میدونن که میخوان به چه نتیجه ای برسن، برای همین فقط اون بخش هایی از حقیقت و اطلاعات رو که نیاز دارند رو هرس میکنن و جدا میکنن تا نتیجه گیریشون رو ثابت کنن!" قبول دارید چقدر قشنگ مقایسه کرده؟ اینطوری که تفکرات سیاسی ما شکل میگیره!

دیتو تحقیقاتش فقط محدود به سیاست نبوده، بلکه تمرکزش بر عدم پذیرش بوده، اینکه چرا مردم بعضی حقایق رو که با اسناد مستدل و محکمی هم بهشون ارائه میشه نمیخوان بپذیرن و باورش کنن. "چرا وقتی مردم فرضا تست بیماریشون مثبت میشه (فرضا کرونا) براشون سخته که بپذیرن واقعا بیمارن و با خودشون تکرار میکنن که: نه، نه، شاید تستی که دادم غلط بوده!" در ادامه میگه: "آنچه ما میخواهیم به آن باور داشته باشیم، نحوه تفکر و برخورد ما با اطلاعاتی که بهمون میرسه رو تغییر میده".

دیتو با تحلیل جامعه آمریکا اینطور ادامه میده که: "مردم دوست دارند که در بحث ها(ی سیاسی) برطبق شواهد و قرائن قابل درک باهاشون بحث بشه و حرفشون شنیده بشه اما خودشون نمیخوان برخی چیز ها رو بشنون و با شواهد و دانش اندک به بحث میپردازن! دو قطبی شدیدی که در آمریکا رخ داده بخاطر اینه که جمهوری خواه ها و دموکرات ها هر دو به یک چیز نگاه میکنند ولی دو چیز متفاوت می بینند."

اینجاست که دیتو به واژه بایاس(Mind Biases) شدن ذهن ها میپردازه. واژه ای که بد نیست کمی دربارش تحقیق کنید. "تعصبات و غرض ورزی عواملی هستن که از بایاس ذهنی افراد سرچشمه میگیرن." ادامه میده: "آنچه ما دریافتیم این بود که هر دو حزب در طرفداری از حرف های خودش مغرضانه عمل میکرد و در بحث ها هیچگاه سیاست خالص و عینی دیده نشد، بحث سیاسی بر پایه علم سیاست! مردم در تشخیص تعصب در گفتار طرف مقابلشان بسیار هوشمند هستند و سریع آن را تشخیص می دهند ولی چیزی که جالب است این است که در تشخیص تعصب در خودشان ناتوان هستن، ما این اتفاق را در روانشناسی نقطه کور جانبداری(bias blind spot) می نامیم"

اخلاق شما و معیار های اخلاقی شما تاثیری روی بحث کردنتان دارد؟

اخلاق با تعریف "اخلاق انسانی"، در جهان پنج بخش یا ارزش دارد که روی آن موثر هستن، صدمه زدن و دیدن، انصاف، وفاداری، اقتدار، سنت/خلوص نیت هستن. "فرضا تفکر لیبرال ها به دوتا از این ارزش ها اهمیت میدهند، اگر کاری به کسی صدمه نمیزنه و منصفانه هست، پس اوکیه. تفکر محافظه کاران به هر 5 مورد اهمیت میدهند و محدود به دو مورد نیستند. در واقع هر تفکری و هر فردی ممکن است برایش هر فاکتور اخلاق انسانی ارزش متفاوت و اولویت متفاوتی داشته باشد." با این تفاسیر، لیبرال ها باید فقط آن دو فاکتور و محافظه کاران هر 5 فاکتور برایشان مهم باشد. نکته جالب این است که در نظرسنجی انجام شده دیتو متوجه شد اکثریت افراد لیبرال محافظه کار هستند!? افراد از جهان بینی و دید اخلاقی عمیقی برخوردار نبودند بلکه بیشتر منفعت طلبانه و جانبدارانه به قضایا نگاه میکردند و معیار دقیقی برای تفکر و در واقع اخلاق انسانی هم نداشتند!

به پاراگرافی که در ادامه میخونید خیلی دقت کنید چون مشابهش رو در کشور خودمون هم میبینیم.? محافظه کاران در آمریکا مشهور هستن به اینکه مخالف علوم و فکت ها هستن و کارشناسی شده عمل نمیکنن. دیتو میگه: "این غلط هست که یک گروه رو به بی دانشی یا مخالفت با فرآیند های کارشناسی دونست. هر دو گروه لیبرال و محافظه کار، تنها حقایق علمی و نظرات کارشناسانه ای رو میپذیرن که بهش باور دارن، و اگر نخوان که بپذیرنش هر چقدر هم محکم و درست باشه، نمی پذیرند!"

در یک تحقیق جالب در سال 1979 در دانشگاه استنفورد، محققان به افراد مختلفی که مخالف این بودند که اعدام باعث کاهش میزان جرم می شود، آمار های متفاوتی رو نشون دادن و نظراتشون رو ثبت کردند. اگر به این افراد گفته میشد که آمار ها نشون میده که اعدام باعث کاهش جرم نشده تا حالا، میپذیرفتند و میگفتن چقدر این آمار ها دقیق و درست هستند و به "حقیقت" نزدیک هستند. اما وقتی آمار حقیقی رو نشونشون میدادن، بخاطر اینکه مخالف تصورات و ارزش هاشون بود، بهتره بگم مخالف نظرشون بود، میگفتن این آمار دقیق نیست، غلطه و دور از "حقیقت" هست!

دیتو میگه: "اگر در بحث های سیاسی نگاهی بندازید متوجه میشوید که مهم نیست طرف بحث کدوم طرف قرار داره، به هر حال طرف مقابلش رو شیطون یا آدم بدی میدونه که جاهله و هیچی نمیفهمه، این موضوع رو میشه حتی گاهی به مسائل غیر سیاسی و غیر حزبی هم گسترش داد!" درسته که بعضی موضوعات و موارد هست که افرادی که در یک بحث همدیگر رو دشمن و جبهه های جنگی مقابل هم میدونن، در اون موارد با هم همنظر هستند و یک هدف دارند، اما باعث نمیشه موضوع جانبداری های مردم رو در نظر نگرفت.

در آخر دیتو میگه که با وجودی که دنبال این هست که راه حل جامعی برای این مشکل پیدا کنه، اما حرف خوبی میزنه: "مسئله واقعی و دغدغه حقیقی در بحث های سیاسی، عدم وجود خودآگاهی هست، اگر بتونید مردم رو قانع کنید که کمی فروتنی به خرج بدن، کمی طرف مقابل رو درک کنن و بجای متضاد نمایی دنبال مشابهت ها باشن، بفهمونید بهشون که کاری که طرف مقابل هم داره انجام میده شاید همونی باشه که تو میخواهی انجام بشه، شاید این موارد به پیش رفتن درست بحث کمک کنه"

منابع مورد استفاده:

When it comes to politics, you’re not as rational as you think

Study: People with less political knowledge think they know a lot about politics

نویسنده و مترجم: طاها معینی

سیاستآمریکابحثمباحثهجهل مرکب
توسعه دهنده وب با اندکی دانش برنامه نویسی، مشاور شرکت ها در زمینه تجارت و کسب و کار دیجیتال و فناوری اطلاعات، معلم طراحی سایت و عاشق آموزش و یادگیری همزمان - https://taha.one
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید