دربارهی شورش بزرگ هند به سال ۱۸۵۷

در قسمت قبل، گفتم که تا زمانی که سردار پاتل زنده بود، نهرو نمیتونست برنامههای چپگرایانهاش را با قدرت پیش ببره. پاتل روابط نزدیکی با سرمایهدارن بزرگ هندی داشت و از اونها حمایت میکرد. (بقیه هم البته داشتهاند. گاندی توی کاخ بیرلا زندگی میکرد و همانجا ترور شد. حتی نهرو هم با بیرلا و تاتا روابطی داشته، اما بههرحال برنامههای خودش را پیش برد.) سردار پاتل در سال 1950، سه سال بعد از استقلال، مرد و راه را برای برنامههای تمرکزگرایانهی نهرو باز کرد.
نهرو planning commission، یا کمیسیون برنامهریزی، را به وجود آورد. این کمیسیون مثل سازمان برنامه و بودجهی کشور خودمون بود (بود، چون بالاخره نارندرا مودی این کمیسیون را منحل کرد. یعنی تا همین چند سال پیش هم این سازمان بر سر کار بود، هرچند بعد از ۱۹۹۰ و «آزادسازی اقتصادی» قدرتش کمتر شده بود.) [من سختمه بگم کمیسیون برنامهریزی، بنابراین برای اشاره بهش میگم «پلنینگ کامیشن».] پلنینگ کامیشن برنامههای پنجسالهی توسعه مینوشت. حالا، چه فرقی میکنه که کی برای کشور برنامهریزی بکنه؟ اینجا باید یه مقدار دربارهی دوران مبارزات استقلال و تفاوت هند و پاکستان قصه بگم.
تا سال 1857، سال شورش بزرگ (Great Mutiny)، هند در ظاهر همچنان کشور مستقلی بود، یا، به عبارت بهتر، امپراطوری مغول همچنان در ظاهر بر سر کار بود (امپراطوری «مغول»؟! بله. امپراطوری مغول. البته آقای عبدالله شهبازی توی کتاب زرسالارانشون یک چیزی به این مضمون میگن که غربیها هی روی این اسم «مغول» تاکید میکردهاند تا اعتبار اون حکومت را زیر سوال ببرند و اونها را خارجی نشون بدن و برای حضور خودشون مشروعیت به وجود بیارن و از این دست کثافتکاریهای استعماری؛ و میگن که اسم معتبر این امپراطوری درواقع «گورکانیان هند» است. ولی من در تایید این حرف جایی چیزی ندیدهام. بههرحال، دین این «مغولها» اسلام و زبان رسمی حکومتشون فارسی بوده. بله. فارسی! و این انگلیسیها بودهاند که زبان فارسی را در اوایل قرن نوزدهم برانداختند، و الا قبل از اون تمام مدارک دولتی و دیوانهای اداری فارسی بوده.) [چقدر حرفهایی که توی پرانتز میزنم بیشتر از حرفهای بیرون پرانتزمه.] عرض میکردم که تا سال شورش بزرگ، در هند شخصی با عنوان امپراطور مغول وجود داشته است، هرچند در عمل قدرتی نداشته. درعمل، این شرکت خصوصی (سهامی عام) کمپانی هند شرقی بوده که بر هند فرمانروایی میکرده.
کمپانی هند شرقی برای کنترل هند سربازان بومی را به کار میگرفته. بنابراین بدنهی ارتش کمپانی هند شرقی از مسلمون و هندو تشکیل میشده و استعمار از خود مردم مستعمره برای کنترلشون استفاده میکرده. خیلی بهنظر خفتبار میآد؟ خوب، هنوز اون موقع مفاهیم ناسیونالیسم و Nation، که به فارسی «ملت» ترجمهاش میکنند، و از دل روندهای تاریخی کشورهای اروپایی به وجود اومده بودند، به کشورهای «غیرمتمدن» صادر نشده بود، اما مفاهیم دیگهای میون این مردم وجود داشت، مثل دین و اعتقادات مذهبی.
در سال ۱۸۵۷، یکدفعه این شایعه میون سربازان هندی کمپانی پخش شد که روغن مورد استفاده در تفنگها از گاو و خوک تهیه میشه. هندوها از گاوش خشمگین شدند و مسلمونها از خوکش. البته حتماً از قبل نارضایتیهایی هم بوده که من خیلی ازشون اطلاع ندارم؛ و قاعدتاً حماقت و تبختر و گندهدماغی انگلیسیها هم حرص هندیها را درآورده، و الا با یه عذرخواهی ساده و قول به اینکه دیگه از این کارها نمیشه و خاطیان مجازات میشن احتمالاً می شد سروته قضیه را هم آورد، اما به جای این کارها، انگلیسیها سربازهای هندیای را که حاضر نبودند از این تفنگها استفاده بکنند مجازات میکردند. شورش شروع شد و کل هند را فراگرفت. ملت هم ریختند دور امپراطور مغول که تو شاه مایی. ولی بندهی خدا، این آخرین امپراطور، بیشتر ادیب و فرهیخته بوده و هیچ وقت امپراطوری نکرده بوده، بنابراین قدرت سازماندهی هم نداشته. انگلیسیها آخر کار و بعد از سرکوب شورش اون را میگیرن و جلوی چشمش پسراش و نوهاش را میکشند (این قسمت بهنقل از ویکیپدیا. اون چیزی که توی ذهنم مونده اینه که بچههاش را با «وحشیگری» میکشند. جوری که صدای اعتراض خود انگلیسیها را هم درمیآره.)
بههرحال، نتیجهی شورش بزرگ، یا شورش سپاهیان (Sepoy Mutiny) [که سپوی همون سپاه خودمون باشه] این شد که در انگلستان، مجلس پا وسط گذاشت و یه مقدار دنبال گندکاریهای کمپانی هند شرقی را گرفت، که منتج به این شد که بریتانیا کمپانی هند شرقی را منحل کنه و خودش بهصورت رسمی کنترل هند را برعهده بگیره. (این هم از برکات دموکراسی. مثل الان که یقهی نسختوزیرشون را میگیرن که چرا داری اسلحه به عربستان میفروشی. میبینید که چقدر هم تأثیرگذاره واقعاً. یعنی که دعوای کمپانیها و دموکراسیها واقعیه، هرچند فایدهای برای مردم کشتهشده نداره.)
خوب. بقیهاش بمونه برای بعد. میخواستم به اینجا برسم که تفاوت حکومت بریتانیا را در قسمتهای مختلف هند بگم و اینکه چی شد که حکومت هند و حکومت پاکستان انقدر با هم متفاوت شدند. ولی نگفتم.
دعا کنید موفق بشم بقیهاش را هم بنویسم. اینها را همه از ذهن مینویسم، چون پیگیر منابع شدن کار سختیه. بعضی جاهاش ممکنه سوتی بدم، که دیگه باید ببخشید. مثلاً نوشته بودم که «ارتش کمپانی هند شرقی از مسلمون و هندو و "سیک" تشکیل شده بود.» بعد موقع چککردن دیدم که انگار انگلیسیها از سیکها برای سرکوب شورش بزرگ استفاده کرده بودند. کمترین مایه را از خودشون میذاشتند لامصبها!

مطلبی دیگر از این نویسنده
مناطق ویژهی اقتصادی در هند و مناقشات میان دو وزارتخانهی امور مالی و تجارت
مطلبی دیگر در همین موضوع
گاوکش در استورهی مهر ایرانی
بر اساس علایق شما
همه چی مون به همه چی مون میاد!