ویرگول چیست؟
ورود ثبت نام
طه رضوی | Taha Razavi
طه رضوی | Taha Razavi

هنرمند دیجیتال و نویسنده | همراه من بشید، میخوایم در دنیای هنر ماجراجویی کنیم.

توسط ۷ نفر دنبال می‌شود ۴ نفر را دنبال می‌کند
پست‌ها لیست‌ها انتشارات‌
من در میان دستانم برایت خانه‌ای ساخته‌ام...

من در میان دستانم برایت خانه‌ای ساخته‌ام...

دست در دست تو در دامن عشق، گام برداشتیم و گل احساس را بوییدیم، مست و سرخوش‌تر از خوشحالی یک کودک...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
امروز هوا ابریست، عصر با باد قرار دارم...

امروز هوا ابریست، عصر با باد قرار دارم...

امروز هوا ابریست، عصر با باد قرار دارم و هدیه‌ای برایش آماده کردم...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
بگذار از صدای نفس‌هایت گندمی بچینم...

بگذار از صدای نفس‌هایت گندمی بچینم...

بگذار از صدای نفس‌هایت گندمی بچینم، بگذار از عطر نگاهت میوه‌ای بردارم...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
کیک تلخ زندگی چه چیزی دارد؟ {شعر کوتاه}

کیک تلخ زندگی چه چیزی دارد؟ {شعر کوتاه}

اکثرا وقتی مرا می‌بینند، می‌پرسند، کیک تلخ زندگی چه چیزی دارد؟...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
شاید ظرف من کوچک است، به اندازه‌ی یک نلبکی...

شاید ظرف من کوچک است، به اندازه‌ی یک نلبکی...

برای چه مضطربم؟ شاید ظرف من کوچک است، به اندازه‌ی یک نلبکی، که قند وسطش در حال حل شدن با چای حقیقت است...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
زیرا صفحات شعر، در تمنای عطر تو هستند...

زیرا صفحات شعر، در تمنای عطر تو هستند...

اینجا بنشین، کوله بارت را چند لحظه‌ای زمین بگذار، و اجازه بده دلی سیر نگاهت کنم...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
تو مانند زیباترین جوانه‌ی کره‌ی زمین بودی...

تو مانند زیباترین جوانه‌ی کره‌ی زمین بودی...

امروز در کنارت قدم می‌زدم و باران همه جا را خیس می‌کرد، تو مانند زیباترین جوانه‌ی کره‌ی زمین بودی...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
می‌خواهم از زندگیم طرحی بکشم...

می‌خواهم از زندگیم طرحی بکشم...

می‌خواهم از زندگیم طرحی بکشم، با مدادی شروع می‌کنم...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
سال‌هاست بی‌دلیلی را فراموش کرده‌ایم...

سال‌هاست بی‌دلیلی را فراموش کرده‌ایم...

سال‌هاست بی‌دلیلی را فراموش کرده‌ایم، سال‌هاست همگی فیلسوف‌هایی بی‌انعطاف شده‌ایم، و حرارت نفس کشیدن انسان‌ها را هم...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه
من شاخه‌ی شکسته‌ای از درخت امیدواری بودم... {شعر یکم}

من شاخه‌ی شکسته‌ای از درخت امیدواری بودم... {شعر یکم}

من شاخه‌ی شکسته‌ای از درخت امیدواری بودم، روزگارم با ناامیدی سر می‌شد، تا یک روز که باد از من پرسید...

۷ ماه پیش خواندن ۱ دقیقه