❌ اعتراف میکنم: دیگه هیچی رنگ و بوی قدیم رو نداره. نه اون مزهی واقعی میوهها، نه سادگی دورهمیها، و نه عمق موسیقی و فیلمهای اون سالها... انگار همه چیز فیلتر شده، کمرنگ شده.
از لحاظ علمی، مغز ما در این مورد یک «دروغ شیرین» به ما میگه: پدیدهای هست به نام "گذشتهنگری گلگون" (Rosy Retrospection) که اجازه نمیده تلخیها و مشکلات گذشته رو به یاد بیاریم. خاطرات ما، ویراستاری شده از بهترین لحظاتن. بهعلاوه، اون پیوند قوی میان بویایی/چشایی و حافظه در کودکی، هرگز در بزرگسالی تکرار نمیشه.
✅ اما صبر کنین! ما با این توجیه علمیِ شیرین، یک واقعیت تلختر رو پنهان میکنیم.
چطور ممکنه برای هالوین، آنقدر با ذوق و شوق هزینه و تدارک میبینید، اما وقتی به نوروز که میرسیم، «کی حال و حوصله هفت سین داره؟ برو بابا دلت خوشه!»
شماهایی که همیشه دم از هویت و تمدن کوروش کبیر میزنید و به قدمت ایران میبالید، چرا اعیاد باستانی مثل جشن تیرگان، مهرگان و سده را به دست فراموشی سپردید؟ در عوض با ولع، هالووین را با غلظتی وارد جامعه میکنید که شاید در خود اروپا هم اینقدر افراطی نباشد.

تناقض کجاست؟ با ذوق به تماشای کسانی مینشینید که با لباس مبدل ترسناک درخواست شیرینی و شکلات از خانهها دارند. اما همین موضوع را با قدمتی چند هزار ساله به نام «آیین قاشقزنی» داریم؛ آیینی که ریشه در باورهای کهن زرتشتی درباره بازگشت ارواح نیک (فروهرها) در پنج روز آخر سال دارد.
پیام اصلی: وقتی ریشهها و آیینهای خودمان را با دست خودمان فیلتر میکنیم و آنها را «بیمزه» میخوانیم، نباید تعجب کنیم که دیگر هیچچیز، «مزهی قدیم» را نمیدهد. ما مزهی اصالت را با تقلب عوض کردیم!
