یکشنبه 23 تیر 98، کلاس آموزشی نرم افزار Adobe After Effects، دانش آموزان کلاس هشتم
در انتهای راهروی طبقه همکف، در حالی که معلمان سایر کلاس ها با شدت در حال صحبت کردن و تدریس هستند و صدای آنها در راهرو می پیچد، کلاسی در سکوت و آرامش پیش می رود.
بچه ها دارند برای پروژه فیلم کوتاهی که هر پلان آن صحنه ای خیالی است و قرار است برای هر کدام از یک حقه ی سینمایی استفاده کنند بحث می کنند و برای جذاب تر کردن پیچ و خم های هر قسمت پروژه با هم سر و کله می زنند.
معاون مدرسه در یک دوری که بین کلاس ها زده از پیش رفتن همه آنها رضایت دارد اما چیزی که برای او عجیب است این است که معلم کلاس افترافکت را امروز در حال رد شدن از در ورودی مدرسه ندیده و دارد فکر می کند چرا معلم قبل کلاس به او سر نزده تا طبق معمول کمی احوال پرسی کنند.
حالا دو سوم زمان کلاس گذشته و کلاس ها به سمت پایان حرکت می کنند. تلفن همراه معاون زنگ می خورد. بالاخره من که برای اتفاق ناگهانی افزایش فشار خون پدرم او را به بیمارستان برده ام، موفق می شوم جایی در بیمارستان پیدا کنم که آنتن می دهد و با آقای معاون صحبت کنم؛
سلام و احوال پرسی می کنم. معاون تعجب می کند! می پرسد مگر من سر کلاس نیستم؟ و از نگرانی اینکه در این 40 دقیقه بچه ها سر کلاس چه کار می کردند به سرعت به سمت کلاس می دود. در کلاس را به سرعت باز می کند تا مچ بچه ها را بگیرد! بچه ها دارند با جدیت بر سر پلان های استوری بورد بحث و جدل می کنند. معاون اینها را به من توضیح می دهد.
بچه ها چند ساعت بعد که زمان کلاس تمام شده و به خانه رفته اند به من پیغام می دهند و پس از احوال پرسی متن نهایی فیلم نامه و استوری بورد خود را ارسال می کنند و البته هنوز چند نفری با آن موافق نیستند و آنها هم نظرات خود را می گویند. کلاس در این جلسه شاید بیشتر از اتفاقی که برای یک جلسه انتظار داشتم پیش رفته است.
من در کلاس نبودم و مدرسه هم خبرنداشته معلم در کلاس نیست و بچه ها هم کار خود را به درستی انجام داده اند.
اما روش ساخت گرا که در این ترم بر استفاده از آن تمرکز کرده بودم چه گونه روشی است؟
این رویکرد مبتنی بر کاوشگری است. اساس رویکرد کاوشگری، آموزش دانش آموزانی است که بتوانند همانند دانشمندان علوم با موقعیت های فیزیکی برخورد کنند. کاوشگری به معنای طراحی موقعیت هایی از سوی معلمان است تا دانش آموزان براساس آنها بتوانند مسائل را تشخیص دهند، پرسشگری کنند، روش های جستارگری را به کارببندند، توصیف های روشن عرضه کنند، پیش بینی هایی به عمل آورند و آنچه را مربوط به محیط فیزیکی است، تشریح کنند.
من چه کردم؟ در یک جمله این ترم به جای تدریس اجزای نرم افزار، بچه ها را در موقعیت ایجاد یک فیلم که از ویژگی های استاندارد یک فیلم کوتاه برخوردار است قراردادم و آنها خود برای تک تک بخش ها آن شروع به تصمیم گیری کردند و هر جا به محدودیت هایی برخورد کردند. برای هر کدام از آن بخش ها در youtube و سایت هایی دیگر شروع به جستجو کردند تا ببینند چه افکت هایی در نرم افزار مشکل آن بخش را حل می کند. درست کاری که خودم از طریق آن این نرم افزار را یادگرفته بودم.
حالا فراگیرانی که کار را خودشان و مطابق میل خودشان مرحله به مرحله خلق کرده اند مگر می شود نسبت به آن احساس مسئولیت نکنند و پیگیر آن نباشند؟
حالا شاید گاهی آنها از من که معلم آن درسشان هستم پیگیرتر عمل کنند و من از آنها جا بمانم. اینجا همه باعث می شویم بدویم تا به محصول آخر دوره برسیم. اولین تجربه من از کلاس ساخت گرای اجتماعی گویا با وجود نواقصش صدها بار به روش های قدیمی و خواب آور (!) می ارزد...