امروز ۲۳ اسفند ۹۸، وقتی این متن رو می نویسم ساعت حدودا ۹ صبحه، پنجره بازه، هوا فوق العاده ست با اون نسیم معروف بهاری و من روزم رو خیلی خوب شروع کردم.
این حال و هوای من تو سه هفته ی گذشته سابقه نداشته، میخوام ازین فرصت استفاده کنم و تو اولین پستم راجع به سال ۹۸ بگم.
میون تموم بد و بیراه هایی که به امسال میگیم، میخوام برای خودم یکم متفاوت بهش نگاه کنم.
جدای همه غصه و رنجی که بهمون متحمل شد ۹۸ برای من از یه سری جهات سال خوبی بود.
چند روز پیش که داشتم عملکردم توی امسال رو ارزیابی میکردم، به خودم نمره قابل قبول نسبتا خوبی دادم.
۹۸ برای من ادامه ی دوستی های خوب بود. اگرچه گاهی دوریم، گاهی خیلی مشغول زندگی های شخصی مون هستیم و این گاهی آزارم میده ولی پذیرفتن همین موضوع جزو اتفاق های خوب امسال بود. سفرهای خوب و تجربه های جدید و تصمیم های به موقع. علاوه بر تصمیم های شخصی به موقعی که گرفتم و قاطعیت بیشتری که قبلا کمتر توی خودم سراغ داشتم، وقتی به خودم اومدم که شجاعانه تر از قبل بودن.
پر بود از حرفهای خوب، و شاید بهره برداری از تلاش دو سال قبلش. تلاش روی توسعه فردی و تلاش های دیگه مثل کار و یادگیری.
واسه کسایی مثل من که آرزوهای بزرگ دارن ولی همراهش یه ترس هایی هم بیخ گوششون هست، بیرون زدن از منطقه ی امن کار ساده ایی نیست، توش موندن هم رنج داره. من انجامش دادم ازش بیرون زدم و به مرحله ی « هریه ترس و صد بار بکش!» رسیدم و حالا چندین و چندبار نیاز دارم انجامش بدم.
انگار یه چیزایی خوب سرجاش قرارگرفته، آرامش درونیم بیشتره و صلح پایدارتری دارم.
من تو یه رقابت خیلی خوبی با خودم هستم، با سرزنش کمتر، حمایت بیشتر و پشوانه ی بهتر از طرف خودم.
شهریور به یه تیم خیلی خوب اضافه شدم.ما استارت یه پروژه رو زدیم که از وقتی شروعش کردیم مصادف شد با بدترین اتفاق های ۶ ماه اخیر. با هر اتفاق، بعدش قوی تر و محکمتر ادامه دادیم مثل همه ی تیم های دیگه، مثل همه اونایی که عاشق ساختن و یاد گرفتن هستن.
۶ ماهی که قد چند سال گذشت ولی دلم نمیاد بگم ۹۸ لعنتی..
این روزها قلبم چند تکه ست و هر تکه پیش کسایی که دغدغه ی سلامتیشون دارم.
و چند روزه که درگیر مفهوم پذیرشم. به معنای پذیرفتن شرایط و آدمها و اتفاق ها همونطوری که هستن، نه ترسناکتر، نه بزرگتر، نه افتادن تو یه لوپ بی نهایت ، نه رسیدن به بن بست، نه خوش خیالی بیجا و نه تلاش برای کنترل چیزهایی که در کنترلم نیستن.
پذیرش به این معنا کار خیلی سختیه و به نظرم حتی توی عمل سختتر از تعریفش هست.
موسیقی، هوای این روزها، بودن در کنار خانواده، یادگیری و فکر کردن و درگیر کردن ذهن با چیزایی که بهشون علاقه دارم، انتخاب من برای گذشتن ازین روزهاست. که اگر قرار شد بعدش نباشم این مدت خوش گذشته، و اگر بودم قوی تر از قبل شدم چون روزهای بعد این روزها واسه رسیدن به تک تک چیزایی که توی بورد رو دیوار اتاقم هست راه پر فراز و نشیبی خواهم داشت.