مریم طهماسبی
مریم طهماسبی
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

«مَش حسن» باش تا «بازی» رو عوض کنی ماتادور!

ویکتور باریو، ماتادوری که در گاوبازی از پای درآمد
ویکتور باریو، ماتادوری که در گاوبازی از پای درآمد

«زنده باد سن فرمین» جمله‌ای است که جولای هرسال در گوش اسپانیا می‌پیچد. بعد از آن مردی با لباس سفید به نبرد با یک گاو خشمگین می‌رود و در نهایت آن‌قدر می‌جنگد تا یا گاو از پا دربیاید یا ماتادور. البته خیلی بعید است که ماتادور کشته شود و معمولا آن‌قدر جراحت می‌بیند که از بازی بیرون رفته و ماتادور دیگری به جنگ گاو می‌آید. اما مرگ غیرمحتمل نیست و مثلا در سال‌های اخیر یک گاوباز معروف به اسم «ویکتور باریو» به خشم و زور حریفِ گاوش در یکی از همین مسابقه‌ها کشته شد.

قطعا نمی‌خواهم درباره گاوبازی حرف بزنم. نه علاقه‌ای به این حجم از خشونت دارم و نه تخصصی در بازی. اما گاوبازی را گر نیک بنگریم نهایت حس آدمی است به تجربه پیروزی و شکست دادن غول بی شاخ و دمی که شکست‌دادنش کار هرکسی نیست. از گاوبازِ زخمی چه کسی پیروزمندتر که زندگی‌اش را می‌گذارد کف دستش و به جان حیوانی می‌افتد که نه عقل و منطقی دارد و نه رفتار قابل پیش‌بینی‌ای. مسابقه‌ای که در عین هیجان‌انگیز بودن برای ماتادور و تماشاچیانش، می‌تواند خیلی هم غم‌انگیز باشد.

این‌ها را گفتم تا برسم به این‌که حس رقابت در ناخودآگاه آدم است. انسان از بدو وجود دوست داشته بر اطرافیان و هم‌نوعانش برتری داشته باشد. بازی‌های محلی جدای از سرگرمی به همین منظور ساخته شدند. پای تکنولوژی هم که به جهان باز شد، رقابت بر سر رقابت کردن مردم شکل گرفت. کمپانی‌های بزرگ راه افتادند و بازی‌های رنگارنگی متولد شدند که در جذابیت پیش چشم هم قدرت‌نمایی می‌کردند. بازی‌های ویدیویی و موبایلی شاید مثل گاوهایی باشند که شکست‌دادن‌شان، فائق آمدن بر چالشی بزرگ است اما تولیدکنندگان‌شان هم مثل ماتادورهایی هستند که مقابل یک دنیای به ظاهر ساده اما غیرقابل پیش‌بینی، قدرتمند و در حال تغییر که از زمین و زمان و محیط اثر می‌پذیرد، قرار گرفته‌اند. بازی‌هایی که به دست انسان‌ها ساخته می‌شوند، منطق دارند و اگر دست‌شان رو شود و مخاطب رفتارشان را کشف کند، طعم‌شان از دهان می‌افتد و چراغ عمرشان رفته رفته خاموش می‌شود. درواقع رقابت واقعی چیزی نیست که میان مخاطبان یک بازی رخ می‌دهد، بلکه دقیقا آن چیزی است که میان تولیدکنندگان بازی‌ها در جریان است و هرکه رفتار عجیب‌تر، پیچیده‌تر و غیرقابل پیش‌بینی‌تری نشان دهد و البته این پیچیدگی را تا جایی ادامه دهد که از حوصله مخاطبش خارج نشود، در این رقابت پیروزتر است؛ درواقع گاو بزرگ صنعت بازی را توانسته برای لحظاتی از پای درآورد و ماتادورِ پیروز میدان باشد.

اما پیچیدگی همیشه هم برگ برنده نیست، به خصوص اگر در لحظه‌ی اول به صورت مخاطب بزند. آدم‌ها متاسفانه وقتی در معرض پیچیدگی‌های مختلف قرار بگیرند، پیچیدگی‌زده می‌شوند و دنبال امکانات در ظاهر ساده‌ای می‌گردند که اگرچه بُعد رقابت و جنگیدن را در آن‌ها قلقلک می‌دهد، اما وقت زیادی از آن‌ها نمی‌گیرد. این البته همان راهی است که مینیمالیست‌ها نیز در هنر رفتند و پیچیدگی را از چهره هنر پاک و بر مفهوم آن اضافه کردند. برای همین ممکن است شما یک تابلوی نقاشی را ببینید که تنها حاصل کشیدن چند خط سیاه روی سطحی سفید باشد، اما ساعت‌ها به تماشای آن بنشینید؛ زمانی که شاید برای تماشای تابلوهای پیچیده‌‌ی لئوناردو داوینچی نگذارید. برای همین ماتادور اگر ماتادور باشد باید بتواند آن‌قدر حریف را بشناسد که با حفظ سمت «مش حسن» شود و درست مثل گاوها غیرقابل پیش‌بینی و چالش‌برانگیز اما قبل از آن‌که گاو زمانه را گیج و خشمگین کند یا آن‌که کاری کند که دست خودش رو شود و بازی را واگذار کند، با تغییراتی در ظاهر و باطن او را از پای درآورد و بازی جدیدی را رقم بزند.

در این زمانه‌ی گاوبازی، طبیعی است که دور، دورِ بازی‌های زنده آنلاین باشد. بازی‌هایی که اصلا موقعیت‌شان فضای پیچیدگی آن‌چنانی را ندارد ولی در عین سادگی رقابتی سخت را برای مخاطبان‌شان رقم می‌زنند. برای همین است که بازی‌کننده ممکن است از یک بازی که سر و تهش از ابتدا مشخص است، خسته شود اما یک بازی آنلاین آن هم وقتی که این امکان را دارد که در مفهوم بازی، مدام تغییر کند، می‌تواند اتفاقات تازه‌ای را برای بازی‌کننده به وجود بیاورد. از سوی دیگر بعضی بازی‌های آنلاین همیشه و هروقت که مخاطب بخواهد در دسترس نیستند و حس انتظار را در شرکت‌کننده ایجاد می‌کنند و همین ویژگی نیز بر جذابیت داستان‌شان اضافه می‌کند.

ویژگی دیگری که بعضی بازی‌های آنلاین دارند، ایجاد رقابت بین تعداد بیشماری شرکت‌کننده است. قطعا این حس که منِ شرکت‌کننده قرار است با هزاران یا شاید میلیون‌ها آدم بر سر یک موضوع یکسان رقابت کنم به مراتب جذاب‌تر است از رقابت بین دو یا چند نفر محدود. برای همین است که ماتادور محبوب اسپانیا گاوبازی شکست‌ناپذیر و باهوش است که علاوه بر آن‌که بازی هیجان‌انگیزی راه می‌اندازد، تمام تماشاچیان را می‌تواند چنان همزاد و همذات‌پندارانه با خود همراه کند که هرکدام از آن‌ها خود را یک ماتادور و در میان میدان نبرد ببینند. ویژگی‌ای که در بازی‌های آنلاین ملموس‌تر و واقعی‌تر است و تماشاچیان خود نیز شرکت‌کننده و عضوی از بازی هستند.

البته این تمام ماجرا نیست و قطعا بازی‌های ویدیویی در ژانرهای مختلف نیز طرفداران و منتظران خودشان را دارند اما واقعیت آن است که ماتادورهای دنیایِ بازی با دستمال قرمز همیشگی‌شان باید علاوه بر قدرتی که به آن ایمان دارند بتوانند در لحظه بازی را عوض و گاو را غافلگیر کنند وگرنه محکوم به شکست و دادن جای‌شان به ماتادورهای دیگر یا حتی مرگ و خاموشی‌اند. درست مثل ویکتور باریو که غره و مطمئن چشم در چشم گاو دوخت اما درست در همان لحظه با اصابت شاخ حریف به سینه‌اش خیلی غم‌انگیز و برای همیشه خاموش شد. ویکتور باریو بودن اگر هوش و حواس نباشد در یک لحظه اتفاق می‌افتد و آن‌جاست که «فدریکو گارسیا لورکا» بالای سر آدم می‌آید و می‌خواند: نه گاو نرت باز می‌شناسد نه انجیربُن، نه اسبان نه مورچه‌گان خانه‌ات. چراکه تو دیگر مُرده‌ای!

بازیبازی_آنلاین
روزنامه‌نگاری که از دل آرشیو کاغذی افتاده وسط جهان مدرن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید