ویرگول
ورودثبت نام
ته‌نشین
ته‌نشین
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

رنج بی‌پایان سوپرانو بودن

«سوپرانوها – The Sopranos» آغازگر سومین عصر طلایی سریال‌های تلویزیون بود. سریالی که شاید بتوان درخشان‌ترین اثر شبکه HBO نامید. «سوپرانوها» نقطه عطفی در تاریخ تلویزیون به شمار می‌رود و کمتر سریال بزرگی را بعد از آن می‌توان پیدا کرد که از آن تأثیر نگرفته باشد.

«سوپرانوها» مافیای دهه نود میلادی و ابتدای سده بیست‌ویکم را به تصویر می‌کشد؛ مردان دورگه ایتالیایی–آمریکایی با شکم‌هایی برآمده از پاستا و شراب و صلیب‌های مطلا به گردن و اسلحه‌های کوچک به دور ساق پا. مافیای دهه نود، نسخه اخته شده و دست‌وپابسته مافیای دهه‌های سی تا پنجاه آمریکاست. روزهای طلایی امپراتوری به پایان رسیده و دن‌های خانواده‌های مافیایی دیگر حکمرانان جامعه آمریکا نیستند. داستان سریال «سوپرانوها»، روایتگر زندگی «تونی سوپرانو» است؛ داستان تلاش‌های بی‌پایان او برای برقراری تعادل بین زندگی شخصی و کسب‌وکار خونینش؛ داستان رنج بی‌پایان «تونی» و جست‌وجویش برای آرامشی که هیچ‌گاه به آن نمی‌رسد.

«تونی سوپرانو» مردی‌ست عقده‌ای، خشن، احساساتی و آکنده از شهوتِ غذا، سکس و قدرت. عقده‌های کودکی و نوجوانی و سال‌ها تحقیر و توهین شنیدن در زمانی که خلافکاری خرده‌پا و پادوی کله‌گنده‌ها بودن، همگی در تونی نمایان است. سریال، زندگی «تونی» را در سال‌های پرتنشی به تصویر می‌کشد. او نفر اول مافیای نیوجرسی است و این یعنی تحت نظر بودن همیشگی توسط FBI و نیز خطر ترور از سوی رقبا. فرزندان او، «مدو» و «آنتونی جونیور» پا به نوجوانی می‌گذارند و کم‌کم شروع به پرسیدن سؤال می‌کنند و شغل واقعی پدرشان را می‌فهمند. سال‌های ابتدایی سده بیست و یکم رسانه‌ها بیش‌ازپیش آشکارا به زندگی سران مافیا و تشکیلاتشان می‌پردازند و این زنگ خطر دیگری برای «تونی» به شمار می‌رود؛ و «تونی» در این زمان، در دهه پنجم زندگی خود به سر می‌برد و شغل پراسترس او و خطرات ناشی از آن و نیز بیماری عصبی که به او به ارث رسیده و فشارهای روانی، کار او را به شکل مخفیانه به مراجعه به روانشناس و درمان می‌کشاند؛ زیرا گفت‌وگو با روانشناس و مشاور مسئله‌ایست که در دنیای گنگسترها مورد پذیرش نیست و به آن مانند یک گناه کبیره نگریسته می‌شود. «تونی سوپرانو» بیش از هر شخصیتی در تاریخ سریال‌های تلویزیونی مورد تحلیل روان‌شناختی قرار گرفته و دلیل آن، همین جلسات روانشناسی‌ست که بخش مهم و جذابی از سریال را تشکیل می‌دهد؛و در خلال این جلسات و گفت‌وگوهای «تونی» و «دکتر ملفی» است که ما دلیل و انگیزه بسیاری از رفتار، افکار و احساسات تونی را درک می‌کنیم و یا اعمال آینده او را حدس می‌زنیم.

«تونی سوپرانو» به‌عنوان مردی سرخورده، تنها و اسیر درون ملتهب خویش، رئیس اقتدارگرا و خشن مافیا و پدری دلسوز و مهربان در مرکز داستان قرار دارد؛ و داستانْ زندگی آشفته و دوپاره «تونی سوپرانو» درگذر سال‌هاست؛ بزرگ شدن فرزندانش، افزایش قدرت و نفوذش، خیانت و مرگ دوستان و گذشته غم‌انگیز و کشمکش‌های درونی او و مشکلاتش با مادرش. بحث‌ها و درگیری‌های خانوادگی عنصر جدایی‌ناپذیر آثار گنگستری هستند و نه‌تنها «سوپرانوها» از این قاعده مستثنا نیست؛ بلکه درگیری‌های خانوادگی در آن بسیار پررنگ است. «دیوید چِیس»، خالق سریال، در گفت‌وگویی سریالش را این‌گونه توصیف کرد: «داستان گنگستری که با مادرش مشکل دارد».

«سوپرانوها» یک درام فوق‌العاده در بهترین شکل ممکن است. پیچش‌ها و غافلگیری‌های داستان و روایت آن در بالاترین سطح‌اند و هر مخاطبی را راضی می‌کند. داستان منسجم، شخصیت‌پردازی عمیق، دیالوگ‌نویسی غنی، هیجان برخاسته از درام، طنز تلخ ظریف و کارگردانی درجه‌یک، «سوپرانوها» را آن‌قدر در اوج قله سریال‌های تلویزیونی قرار داد تا تبدیل به پدیده‌ای فرهنگی شد. از «سوپرانوها» نمی‌توان گفت و از نقش‌آفرینی بی‌نظیر «جیمز گاندولفینی» در نقش «تونی سوپرانو» یادی نکرد؛ نقش‌آفرینی‌ای که بی‌شک «گاندولفینی» را در کنار بزرگان هنر بازیگری در تمامی عرصه‌های هنرهای نمایشی جاودانه کرد. در پایان، «سوپرانوها» مسیری را گشود و در آن، چنان موفق عمل کرد که با گذشت بیش از یک دهه از اتمام پخش آن، هنوز سریالی نتوانسته به پای آن برسد.

سینمافیلمسریالسوپرانوزسوپرانوها
یادداشت‌ها، ایده‌ها و روایت زیستن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید