من مسئولم...
مسئول خودم و شرایط جامعهای که توش زندگی میکنم.
مسئولیت داشتن همیشه سخت و رنجآوره و معمولا آدما سعی میکنن از مسئولیتها شونه خالی کنن تا اشتباهی مرتکب نشن؛ اما این دلیلی بر این نمیشه که این واقعیت رو نپذیریم؛ به هرحال ما مسئول رفتار خودمون و اطرافیانمون هستیم.
من معتقدم ما انسانها به هم وصلیم و وظیفهی هممون نسبت به هم اینه که کمک کنیم تو چاه نیوفتیم.
ما حتی در قبال گناه اطرافیانمون هم مسئولیم...
حالا چجوری میشه این مسئولیت رو به درستی به سرانجام رسوند؟
علایق و شرایط آدما خیلی باهم متفاوته، چجوری میشه نظر کسی رو که راه اشتباهی رفته راجعبه مسیر درست تغییر داد؟
کسی که انسان معتقدیه خودش رو در قبال گناه اجتماعی که انسانها مرتکب میشن مسئول میدونه و برای اینکه مبادا به وظیفش عمل نکرده باشه به شیوه غلطی امر به معروف و نهی از منکر میکنه.
امر به معروف ونهی از منکر به شیوه غلطی تو جامعهی ما رایج شده و روشی که به کار گرفته میشه جواب نداده و نمیده.
اما شیوه درست اون چیه؟
در ابتدا وظیفه نهادهای اجتماعی و فرهنگی ما تبیین ارزش خود انسان و شیوه درست شناخت خداوند و مخلوقات خداونده.
انسان به هرحال تو یک برههی زمانی سوالات عمیقی براش بوجود میاد که نیاز داره برای اونها جواب پیدا کنه و این نهادها باید به صورت عمیق، به شیوهی کاشتن یک بینش مثل بذر، برای اون سوالها جواب داشته باشن.
انسان باید از بچگی با خودش و روح خودش و دشمن خودش آشنا بشه؛ حتی دشمنشناسی و شیطانشناسی هم در تبیین روش درست زندگی باید به بچهها آموزش داده بشه.
وقتی از ابتدا این آموزشها وجود داشته باشه خود به خود آدما مثل یه انسانی که ارزش خودشون رو پیدا کردن و تحت هیچ شرایطی عزت خودشون رو پا مال نمیکنن، ناخودآگاه گناهی مرتکب نمیشن؛ شاید فکر گناه به سرشون بزنه اما با شناختی که از خودشون و دشمنشون،که شیطان باشه، پیدا کردن و دیگه هیچوقت برخلاف سنت خدا حرکت نمیکنن.
حالا که جامعهی فعلی ما صفر تا صد از روشهای درست استفاده نمیکنه وظیفه ما در قبال گناههای اجتماعی چیه؟
مستقیم تذکر بدیم؟
من به شخصه مخالف تذکر مستقیمم چون روح انسان بزرگی رو دوست داره؛ وقتی ما تذکر میدیم درواقع در نظر اون فرد شخصیتش رو حقیر کردیم چون در نظرش سرزنشگونه تذکر دادیم.
اگر که ما شخصیت کاریزماتیک داریم و میتونیم تاثیر گذار باشیم، که چه بهتر که سعی کنیم غیر مستقیم عمل کنیم.
وقتی ما تو زندگیمون روش درست زندگی رو پیادهسازی کنیم، به مراتب نتایج خوبی تو زندگیمون حاصل میشه؛ مثل حس خوشحالی عمیق، حس انگیزه درونی، حس شادی عمیق و...
فردی که تشنهی یه بینش و روش درست زندگی هست وقتی ببینه ما از این روش جواب گرفتیم قطعا سعی میکنه تغییر کنه و شبیه ما بشه.
پس ما باید در وهله اول سر و سامونی به زندگی خودمون بدیم و خودمون رو امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
این روش احتیاج به زمان داره و احتیاج به یه روش تربیتی داره که هم باید روی زندگی خودمون و هم غیر مستقیم روی زندگی اطرافیانمون پیاده کنیم.
اما آیا روش سریعتر دیگهای هست که ما وظیمون رو انجام بدیم و خیالمون راحت باشه که خدمتی برای مردم انجام دادیم؟
بهترین روش برای زمانی که نگرانیم و خودمون رو مسئول میدونیم از طرفی میدونیم لسانی نمیشه تذکر داد، پناه بردن به مربی اصلی یعنی خداست.
خدا خیلی بهتر از ما بلده چجوری بندههاش رو تربیت کنه اما یک چیز رو تربیت بندهها خیلی موثره که خدا همیشه انتظارش رو میکشه تا تربیتش رو شروع کنه و اون هم «دعا کردن» بندهها در حق هم دیگست!
ما آدما تو این شرایط باید هرکس رو که دیدم اشتباهی مرتکب شده واسش دعای خیر کنیم؛ دعایی که توش از خدا بخوایم اون آدمارو ببخشه و اونارو امام حسینی کنه...!
امام حسین غوغا میکنه!
امام حسین همیشه مارو به آدمای خوب وصل میکنه و راه رو برامون روشن میکنه.
کسی که امام حسینی بشه زندگیش تغییر میکنه و چی بهتر از اینکه ما واسه هم دعا کنیم که امام حسینی بشیم...!
بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر ما شهروندای معمولی برای هم نوعهای خودمون همین دعای خیر برای همدیگست.
همدیگرو از دعای خیر محروم نکنیم.