هدفگذاری روشی مطمئن و کارآمد برای پیشرفت در کسبوکارهاست زیرا به فعالیتهای شما و کسبوکارتان جهت میدهد و به ایجاد انگیزه برای پیشبرد امور منجر میشود. بنابراین هدفگذاری برای کسبوکار به معنای تعیین هدفهای اساسی و راهبردهایی است که یک کسبوکار برای رسیدن به موفقیت به آن نیازمند است. با تعیین هدفهای واقعی و قابل اندازهگیری، یک کسبوکار میتواند بهبود و توسعهٔ مداوم خود را دنبال کند. هدفگذاری برای کسبوکار شامل مراحلی همچون تعیین اهداف مشخص و قابل اندازهگیری، تعیین استراتژی و راهبردها، اندازهگیری پیشرفت، ارزیابی و اصلاح و به روزرسانی مداوم میباشد. در ادامه به انواع هدفگذاری، اهمیتها، چالشها و روشهای آن خواهیم پرداخت.
برای اینکه بتوانید برای کسبوکارتان هدفگذاری کنید، قبل از هر چیز لازم است با انواع هدفگذاری آشنا شوید تا بتوانید با دقت بیشتری به تعیین اهداف و راهبردهای کسبوکارتان بپردازید. انواع هدفگذاری برای کسبوکار براساس بازههای زمانی عبارتند از: هدفگذاری بلندمدت و هدفگذاری کوتاهمدت.
هدفگذاری بلندمدت نقش مهمی در موفقیت پایدار کسبوکار بازی میکند. این نوع از هدفگذاری بیشتر بر تصور آینده و تعیین جهات کلی کسبوکار تمرکز دارد. این اهداف معمولا برای مدت ۳ تا ۵ سال و یا حتی بیشتر تعیین میشوند و با روند تحولات بازار، رقبا و... هماهنگی دارند. هدفگذاری بلندمدت معمولا توسعهٔ رشد، توسعهٔ بازار، نوآوری، افزایش سهم بازار و موقعیت استراتژیک را هدف قرار میدهد.
هدفگذاری کوتاهمدت معمولا بر گامهای کوتاهمدت یا عملکردهای روزانه، هفتگی یا ماهانهٔ کسبوکار تأکید دارد. این اهداف معمولا برای مدت ۱ سال یا کمتر تعیین میشوند و عموما با هدفگذاری بلندمدت همخوانی دارند. هدفگذاری کوتاهمدت میتواند شامل افزایش فروش در یک فصل خاص، کاهش هزینهها، بهبود بهرهوری، تبلیغات، بازاریابی و مسائل عملیاتی دیگر باشد.
ارتباط بیزینس کوچینگ و هدف گذاری در کسب و کار نقش مهمی در توسعه و موفقیت کسب و کارها دارد. بیزینس کوچینگ به مجموعهای از روشها و فرایندهایی اطلاق میشود که برای رشد و پیشرفت کسب و کارها استفاده میشود. این روشها به کارآفرینان و مدیران کمک میکنند تا هدفهای خود را شناسایی کنند و استراتژیهایی را برای رسیدن به آنها ایجاد کنند.
اهمیت هدف در کسب و کار ها عباتند از:
هدفهای مشخص به تیمها و کارکنان یک کسبوکار کمک میکند تا درک بهتر و چشمانداز روشنتری از مسیری که باید طی کنند داشته باشند.
داشتن اهداف واضح میتواند تیم را برای رسیدن به اهدافش الهام بخشیده و انگیزه و تمرکز لازم را به اعضا ببخشد. ایجاد انگیزهٔ لازم به طرز چشمگیری در افزایش بهرهوری مؤثر است و این همان چیزی است که در کوچینگ سازمانی نیز مورد توجه است.
زمانی که اهداف قابل اندازهگیری برای کسبوکار تعیین شود، این امر به سادگی امکان ارزیابی موفقیت و پیشرفت را فراهم میکند.
تعیین اهداف موجب میشود که کارکنان و اعضای تیم با اهمیت فعالیتهای خود آشنا شوند و انگیزهٔ بیشتری برای مشارکت و کار تیمی پیدا کنند.
هدفگذاری به اعضای گروهها و صاحبان مشاغل کمک میکند که با اطمینان بیشتری تصمیمگیری کنند و تصمیمات خود را با اهداف مد نظرشان مطابقت دهند.
تعیین اهداف مشخص برای کسبوکار باعث اولویتبندی کارها شده و اولویتبندی کارها به نوبهٔ خود باعث صرفهجویی در وقت و مدیریت زمان میشود.
هدفگذاری یک فرآیند مهم و اساسی است ولی مثل هر فرآیند دیگری چالشها و مشکلاتی نیز دارد که ممکن است بر عملکرد کسبوکار تأثیر منفی بگذارد. چالشهای معمول در هدفگذاری شامل موارد زیر است:
کوچینگ سازمانی یک فرآیند توسعهای است که به منظور حمایت از افراد و تیمها در سازمان برای دستیابی به هدفها و بهرهوری بیشتر، استفاده میشود. هدف اصلی کوچینگ سازمانی، کمک به اعضای سازمان در شناسایی و تحقق هدفهایشان است. عدم انطباق اهداف با وضعیت و واقعیتهای کسبوکار میتواند منجر به تعیین اهداف نامطلوب و غیرمنطقی میشود و این اهداف به نوبهٔ خود، کسبوکار شما را از موفقیت و پیشرفت دور میکند.
اجراییبودن اهداف یکی از پارامترهای مهم در تعیین اهداف است. بنابراین انتخاب اهداف خارج از دسترس که از نظر اعضا امکان عملیشدن نداشته باشد، میتواند باعث کاهش انگیزهٔ آنها و عدم پیشرفت شود.
گاهی ممکن است هدفها، استراتژیها و امکانات موجود با هم همخوانی نداشته باشند. مغایرت اهداف به عدم کارایی و دسترسی به اهداف منجر میشود.
در تعیین اهداف کسبوکار استفاده از روشهای مختلف میتواند به شرکتها کمک کند تا به شکل مؤثرتری به اهداف خود برسند. چند روش معمول هدفگذاری در بیزینس به شرح زیر است:
در روش اسمارت یا هوشمند، هدف شما باید دارای پنج ویژگی باشد: از پیش مشخص شده و واضح باشد، قابل اندازهگیری باشد، قابلیت دستیابی داشته باشد، مرتبط و مبتنی بر زمان باشد.
در این روش، هدفگذاری با توجه به استراتژیهای مدیریتی و راهبردهای شرکت انجام میشود. این اهداف با هدف کلان مجموعه هماهنگ است و منجر به رسیدن به اهداف بلندمدت میشود.
در این روش هدفها مطابق استانداردهای اخلاقی و ارزشهای بیزینس تعیین میشوند.
این روش بر تعیین اهداف مالی کسبوکار تأکید دارد که باعث مدیریت و برنامهریزی مالی دقیق میشود.
این روش به توسعهٔ فردی کارکنان و تیمها میپردازد. تعیین اهداف شخصی برای اعضای تیم میتواند به بهبود عملکرد و افزایش انگیزه کمک کند.
به نقل از آقای سعید حسینی فرد ، کوچ حرفه ای کسب و کار؛ در مسیر هدف گذاری وجود یک راهنما به عنوان کوچ میتواند بسیار موثر و کمک کننده باشد؛ چرا که از مهم ترین مراحل در استراتژی هر سازمان و مجموعه ای است. پس این مورد را فراموش نکنید که وجود یک کوچ میتواند باعث رشد چشمگیر کسب و کار شما شود.
همانطور که گفته شد هدفگذاری در کسبوکار یکی از مهمترین راهها برای پیشرفت است. حالا قصد داریم شما را با بعضی از مهمترین تأثیرات هدفگذاری دقیق در کسبوکار آشنا کنیم:
هدفگذاری دقیق باعث ایجاد انگیزه و تلاش بیشتر در کارکنان میشود و به فعالیتهای آنها نظم و سامان میبخشد.
با هدفگذاری، امکان تصمیمگیری درست برای مدیران فراهم میشود. تصمیمگیری درست میتواند به بهبود روند رشد کسبوکار بیانجامد.
هدفگذاری افراد یک کسبوکار را با اهمیت فعالیتها و همکاریهایشان آشنا میکند. به همین خاطر علاقه به کار تیمی در میان اعضای یک کسبوکار افزایش مییابد.
هدفگذاری باعث تمرکز بر اولویتها و عدم تمرکز بر امور غیرضروری میشود و این امر به مدیریت زمان شما کمک میکند.
هدفگذاری دقیق به شناخت نواقص و ضعفهای کسبوکار کمک میکند و به مرور باعث رسیدن به سیستمی بدون نقص خواهد شد.
همانطور که اشاره کردیم، برای موفقیت و پیشرفت در هر کسبوکاری، هدفگذاری اصولی و دقیق امر مهمی محسوب میشود. تعیین اهداف درست علاوه بر جهت بخشیدن به فعالیتها و وظایف اعضا، به آنها انگیزهٔ بیشتری برای انجام وظایف میدهد. وقتی اعضای یک کسبوکار برای پیشبرد امور انگیزهٔ لازم را داشته باشند، بازدهی بیشتری خواهند داشت و این امر به پیشرفت کسبوکار کمک قابل توجهی میکند. بنابراین اگر میخواهید در کسبوکارتان موفق شوید، هدفگذاری را در اولویت قرار دهید.