ویرگول عزیزم سلام
تا اینجا چندتاپست خودجوشانه(spontaneous) نوشتم که وقتی دستم خواسته به قلم بره دوست داشتم که اینجا بنویسم
پست هایی که کوتاه بودن ولی خب برای خودم و خودت نوشتم پست هایی که جوانه هستن و ظرفیت اینو دارند که رشد کنند و پست های بلند و بالغی تبدیل بشن که واقعا حرفی برای گفتن داشته باشن
تو پست قبلی هم گفتم حجم حرفهای نگفته خیلی بیشتر از چیزی هست که اینجا مینویسم ولی یاد نگرفتم تمام قلبم رو در کلمات جاری کنم .و اینکه واقعا پست هام حرفی برای گفتن داشته باشن آرزوی قلبیم هست.
حرف و دراز کردم و فراموش شد و این اتفاق بعد موقع جرقه زدن نوشته هام هست . شاید باید برای درمان این عجولی از تکه نویسی استفاده کنم و مثل یه مادربزرگ مهربون حرفهای رو وصله کنم بهم . تا اینکه بخوام به ذهن رفیق نیمه راهم اعتماد کنم.
وقتی این حالت پیش میاد موقع نوشتن یاد صف های دوران مدرسه میافتم که برای رد شدن و زودتر رسیدن همدیگه رو هل میدادیم. حرفها هم عین بچه های مدرسه برای جا دادن خودشون روی این صفحه های سفید همدیگه رو هل میدن و من میمونم و این بچه هایی که باید جمعشون کنم!