امروز به توصیه یک نفر شروع به خواندن کتابی کردم. اسم این کتاب " جادوی فکر بزرگ " هست. به ذهنم رسید که این تجربه با شما به اشتراک بگذارم و البته نظرات خودم رو هم در این باره بنویسم.
نویسنده این کتاب " شوارتز دیوید جوزف " هست. او در مقدمه درباره داستان مدیران فروش یک شرکت صحبت می کند که یکی از آن ها فروشش پنج برابر بقیه مدیران است و نکته جالب توجه این است که مدیرعامل شرکت می گوید که تحقیقات و آزمون های ما نشان می دهد که هوش و زمان کاری او در حد متوسط مدیران فروش است. به عقیده مدیر چیزی که او را متمایز کرده میزان تفکرش است. این موضوع نویسنده را به فکر فرو می برد تا در این باره بیشتر بیاندیشد و با افراد مختلفی صحبت کند. او می گوید هر چه با افراد بیشتری صحبت کردم و عوامل موثر در موفقیت را کاویدم، موضوع واضح ترمی شد. تحقیقات او نشان می داد که میزان درآمد و خشنودی از زندگی افراد به میزان تفکرشان بستگی دارد.
در ادامه به القاهای غلط جامعه اشاره می کند که قصد دارد شما را از تفکر آزادانه و تفکری که جهت دهی شده نباشد باز دارد و حتی بعضی از آنها اراده انسان را زیر سوال می برد مثل « هر چه پیش آید خوش آید». رئیس یک اداره کاریابی آمار جالبی از متقاضیان شغل ها می دهد که پنجاه تا دویست و پنجاه برابر متقاضیان شغل های بیست هزار دلاری متقاضیان شغل های چهار هزار دلاری وجود دارد.
در واقع به عقیده من عصاره بیان او در مقدمه این است که تا بزرگ فکر نکنی و آمالت را محدود کنی به موفقیت نمی رسی.
در بخش اول کتاب درباره آرزوی موفقیت و ایمان راسخ به موفقیت صحبت می کند و مثال هایی در این باره می زند اما به عقیده من شاید یکی از بهترین مثال های ایمان به پیروزی در همین ایران خودمان بوده است، جوانانی که در دفاع مقدس با کمترین امکانات نگذاشتند حتی یک وجب از خاک ایرانمان کم شود.
به عقیده او طرز فکر« امتحان می کنم ولی می دانم عملی نیست» یا « وقتی کار ها بر وفق مراد پیش نرفت، تعجب نکردم» جز شکست در پی ندارد، بنابراین ایستگاه اول موفقیت و مهم ترین ایستگاه ایمان به توانایی های خویش است، حال چگونه بر نیروی ایمان خود بیافزاییم. در این کتاب سه روش برای تقویت ایمان گفته شده:
۱) اندیشیدن به پیروزی و هرگز به شکست فکر نکردن: اینکه در اوج خستگی ها و فشار ها به خود بگویی
« موفق خواهی شد» و ...
۲)دائما به خود بگویی که از آنچه تصور می کنی بهتر هستی: انسان های موفق خارق العاده نیستند. آن ها هم انسانی معمولی هستند که اعتماد به نفس دارند و هرگز خود را دست کم نمی گیرند.
۳) بزرگ اندیشیدن: اینکه اهداف بزرگ برای خود تعیین کنید. اهداف کوچک، نتیجه های کوچک به دنبال دارد.
این نکته را هم کتذکر می شود که بیشتر ایده های بزرگ عملی کردنشان آسان تر از ایده های کوچک نباشد، سخت تر نیست.
شوارتز از ما می خواهد که برای خودمان برنامه خودسازی بریزیم که البته این موضوع نمی تواند به ما دیکته شود و این برنامه تعهدی ست که با خود می بندیم. این برنامه باید سه هدف را دنبال کند: ۱) چه باید کرد؟ ۲)چگونه باید آن را انجام داد ۳) نتیجه آن چه شد؟
در پایان بخش اول کتاب از خوانندگان می خواهد که دو الگوی موفق و دو الگوی ناموفق در اطراف خود برگزینید سپس در حین خواندن ادامه کتاب به بررسی رعایت اصولی که ذکر می شود توسط آن ها بپردازید.