فرض کنید سال ۱۹۳۹ و در بحبحهی جنگ جهانی هستیم. فرض کنید ما قویترین کشور جهان هستیم و حالا عشق کرده ایم بمب اتم هم بسازیم! ذهن ایرانی میگوید برویم سراغ مهندسین با تجربه. کار عملی را باید به آنها سپرد. کسانی که چهار پیرهن بیشتر پاره کردند و بلدند «چیزی» «بسازند». حالا آن وسطها یک صحیح و خطایی هم میکنند، اما مهم این است که مرد عملند. این دانشمندها فقط مزخرفاتی میگویند که در «تئوری» قشنگ است اما در عمل هیچ!
اما مدیران پروژه بزرگترین نظریهپرداز قرن اگر نگویم تاریخ--آلبرت اینشتین-- و فیزیکدان «نظری» دیگری به نام انریکو فرمی بودند. یک لحظه تصور کنید برای چنین عملیات پشتوانهی دقیق نظری وجود نداشته باشد. حتی اگر درک کرده باشیم که از برخورد ذرات زیراتمی مقدار زیادی انرژی تولید میشود، پرتاب بدون دقت نظری این ذرات به همدیگر هر روز بخش بزرگی از جمعیت نیمکره شمالی کباب و ذوب میشدند.
هم سن و سالهای من در دوران راهنمایی و دبیرستان و نسل جدیدیها حتما در کلاسهای ۷ام به بالا، لابد بسیار از آن دبییر فرزانهی مدرسهی خود بسیار اندر بسیار شنیده اند که «آقا اشکال ما ایرانیا اینه که همهچی فقط تئوری! ما بهترین علم تئوری رو داریم! ولی عمل چی؟ هیچی بلد نیستیم. همش تو درس و دانشگاه میگن این فرمول و حساب کن و این رو بخون و حفظ کن. ولی یه پیچ یاد نمیدن آدم ببنده!!»
اما مسئله در این است که ما درک صحیحی از «علم» پیدا نکردیم! مگر تکنولوژی چیزی به جز خط سیر علم محض است؟ یک نگاه به همهی آنچیزی که علم طی کرده است تا به اینجا برسد ما را بسیار روشن خواهد کرد.
بسیار بین ما رواج دارد که فلسفه را خار (خوار؟) بداریم (بدانیم). چون محضترین و نظریترین و چرتترین چیزهای دنیاست. همین خط را بگیریم، میرویم تا دیگر علوم محض! ریاضی، فیزیک، شیمی و .... اما حالا مهمترین فیلسوفان و نظریبازهای دنیا را بشماریم ببینیم با خودمان چند چندیم؟
فرانسیس بیکن، جان لاک، جرج بارکلی، دیوید هیوم همه فیلسوفان نظری بریتانیایی هستند که تأثییر عمده در سیر تحول علمی و فلسفی داشتند. و حالاااا سووورپرااایز! بریتانیا سردمدار توسعه در جهان است!
امانوئل کانت، شوپنهاور، هگل، نیچه، مارکس، انگلز و هوسرل همه فیلسوفان نظری آلمانی هستند و باز هم فلسفه و علم مسلما از آنها عبور کرده است. و حالا ببببنگ! آلمان از صنعتیترین کشوران دنیا ست!
دکارت، ولتر، روسو (با کمی اغماض)، مونتسکیو، کنت، توکویل، دورکیم و سن سیمون هم فیلسوفان نظری فرانسه بودند و عجب که ما پیشرفت را با بلاد فرنگ (فراننسه) شناختیم!
باور کنید این موضوع که کشورهای پییشرفته در دنیا محل تولید علوم نظری هم بودند یک اتفاق نیست. یک سیر تاریخی طبیعی استو تکنولوژی از تکنولوژی فروشیهای معتبر خریداری نمیشود. علوم پایه و محض توسعهدهندهی علم هستند.
اما این که چقدر این دروغ یا توهم یا هر چیز دیکری که اسم آن را بگذاریم دربارهی شکوفایی و نبوغ ما ایرانیها در علوم نظری واقعیت دارد یا نه را میتوان به سادگی آزمود! جدا از رجوع به حافظهی شخصی هر کدام از ماها که آیا در خاطر داریم چیز عمدهای در علم به نام ما ثبت شده باشد یا در کتابهای درسیمان در هز مقطعی اصولا مبحثی از علوم مختلف از یک دانشمند ایرانی تدریس میشود یا نه اما راههای دقیقتر و علمیتر و عینیتری هم وجود دارد.
وبسایت اسجیآر که پایگاه معتبری در دستهبندی و رتبهدهی به مقالات علمی است هر ساله رتبهبندیهای معتبری را از وضعیت تولید مقالات علمی در دنیا منتشر میکند. آخرین این رتبهبندیها حاوی این نکات است:
۲۲- از حییث رتبهبندی در تعداد مقالات ما دارای رتبهی ۲۲ام در جهان هستیم. با این که تمامی کشورهای توسعهیافته از ما بالاتر هستند اما این رتبه شاید رتبهی بدی به نظر نرسد اما...
۳۳- رتبهای است که ما از نظر ارجاع به مقالات علمی خود در دنیا داریم. هر چه میزان ارجاعات بیشتر باشد یعنی مقالات قابل اعتمادتر و با کیفیتتر بوده اند. علاوه بر این...
۴۲- رتبهی ما از ننظر شاخص H است. شاخص H نشان دهندهی بیشترین مقالات علمی یک فرد یا یک نهاد است که حتما به اندازهی همان تعداد مقاله یا بیشتر توسط دیگران ارجاع داده شده است. مثلا اگر عدد این شاخص برای فرد یا نهادی ۳ باشد، یعنی این فرد سه مقاله دارد که حتما سه بار ارجاع شده باشد اما ۴ مقاله ندارد که حتما ۴ بار ارجاع شده باشد.
۲۰۳- و اما واقعیت به صورتی کیفیتر اینجا نمایان میشود. رتبهی ما از نظر سرانهی ارجاعات علمی ۲۰۳ام در جهان است!!!
واقعیت اینجاست که ما هیچ تولید علمی (نظری) نداریم و به تبع آن هیچ تولید تکنولوژیک (علمی) هم نداریم. به همین سادگی ولی نه به همین خوشمزگی!