با توجه با تذکرهی بالا، مرحمت میکنید اگر متن رو مطالعه بفرمایید.
از پیچیدهترین مفاهیم در جامعهشناسی، تعریف «فرهنگ» به طرزی دقیق و قابل شمولیت علمی بوده (است؟!!). فرهنگ با ارجاع به واژهی culture، مفهومی مدرن (بعد از قرن ۱۶) به حساب میآید. ریشهی این کلمه از معانی لاتین آن به مفهوم کشت و زراعت و رشد دادن بذر از داخل خاک میآید. به طور کلی و در طول زمان از این مفهوم برای فرآیند درونی کردن و رشد دادن چیزی استفاده میشده است. این مفهوم در دنیای مدرن و برای دانشمندان قرن ۲۰ام تبدیل به دغدغهی جدیای شده بود. پرسش از اینکه فرهنگ با تعریفی جامع و علمی چیست، نقطهی مرکزی تلاشهای روشنفکری اروپای قارهای بوده. نقاط مشترکی در توصیفها یا ابداعات نظریهپردازهای فرهنگ در این مورد وجود دارد که ریشه در همین معنای کلمهی کالچر پیدا کرده است. از آنجایی که فرآیند پرورش، در کاشت و برداشت دانه به عنوان ایدهی انتزاعی فرهنگ وجود داشته است، تقریبا تمامی این نظریات اشارهی مرکزی خود را بر کاشتن و درونی کردن تخم اندیشه و پروراندن آن در خاک ذهن مردم داشته اند. این فرآیند قاعدتا از طریق سیستمهای آموزشی اتفاق میافتد. تحلیلهای فرهنگی و نظریات منتقدانه حول آموزش دادن به مردم چه در خانواده، چه در مدارس و چه به واسطهی رسانهها مطرح میشدند. ای این بین، یکی از سازگارترین و پیچیدهترین و کم کم مقبولترین این نظریات، نظریهی هبیتوس بوردیو است.
بوردیو این فرآیند آموزش را بر اساس مکانیزم زیستی عادت برای بشر، به تمام بدنهی اجتماع نسبت میدهد. و تأکیید دارد مجموعهی ارزشگذاریهای هر اجتماع بشری، چیزی به جز پیشفرضهای نهادینه شده توسط سیستم آموزشی و تکرار آن در تاریخ نیست که تبدیل به عادت شده است. شاید این کوتاهترین تعریف برای نظریهی پیچیدهی بوردیو باشد: فرهنگ همان عادتهای جمعی در هر اجتماع است.
برمیگردیم به ایران و زبان فارسی! فرهنگ در پارسی کلمهای دو جزئی است. فر و هنگ دو جزء تشکیل دهندهی آن هستند. فر به کلماتی از جمله فرا ارجاع دارد که به معنای پیشین و یا «ما ورا!» و به طور کلی هر چیزی خارج از موضوع اصلی اشاره دارد. اصلن من همین فر در مقابل اصل!!!! هنگ هم در معنای راندن و اختیار کرد و همرده با کلماتی مثل آهنگ است. آهنگ در فارسی به معنای قصد و غرض هم است. مثل اون آهنگ رفتن کرده است. به هر حال ترکیب کلمهی فرهنگ گویی اشارهی مستقیمی به چیزهایی دارد که ورای اختیار و تصمیمات ما اتفاق میافتند.
اما عادت چیست؟ عادت آن مجموعه از کنشها و رفتارهای ماست که در ابتدا با فکر و منظور خاصی انجام میشده اما در طول زمان دیگر با تکرار بسیار زیاد وارد ناخوداگاه ما شده است. پس بدون اندیشیدن و بعضا در مواقع ناکارامد هم دست به انجام آنها میزنیم. پس عادت درواقع همان معنی دقیق کلمهی فرهنگ است. و تعبیر کالچر در مدرنترین صورت خود نیز همان معنی عادت و کلمهی دقیق فرهنگ است.
«برای آنان که میاندیشند» :دی