چپتر ۴
دانش آموز نمونه رتبه اول
دانش آموز نمونه رتبه دوم
دانش آموز نمونه رتبه سوم
رتبه چهارم
رتبه پنجم
لیست شاگردان نمونه کلاس روی دیواری که پر از پوستر و روزنامه دیواری بود و در مجاورت با در قرار داشت زده شده بود
همه دانش آموزان همدیگر را کنار میزدن تا
بتوانند نام خودشان را از بین اسامی شاگردان برتر پیدا کنند
دو نفر از دانش آموزان دختر که در جلوی بقیه قرار داشتند به یکدیگر میگفتند
"اَاَاَاَاَه، بازم که کشیما و ساتورو و سوزونه شاگردای اول کلاس شدن"
..."آره آخه اینا چی کار میکنن که انقدر نمرشون بالا میره؟به ماهم که نمیگن لااقل یکم وضعیتمون از این جهنمی که هست بهتر شه"...
"اوهوم ،اصلا اینا حتی یه روز تعطیلم ندارن که همش میشینن درس میخونن ،درس درس درس"
..."نه بابا به درس و این چیزا نیست به هوشه تکرار کن، هوش ،واقعا اگه ما نصف آی کیوی اونارو داشتیم الان اوضاعمون اینطوری اسف ناک نبود"...
"چی میگی
توی این دره و زمونه کی آی کیو ش از اون یکی بالاتره آخه
همون که گفتم اونا فقط درس میخونن همین و بس
مثل من و تو نیستن که برن انیمه و رمان و داستانای عشقولانه بخونن بعد که هشتشون گرو نهشون شد به فکر درس و مشقشون بیوفتن
اونا آنقدر درس میخونن که هیچکس جرئت نمیکنه بهشون بگه بس کن
شرط میبندم تنها روز تعطیلشون فقط روز کریسمسه"
در همین هنگام تمام دانش آموزانی که برای دیدن لیست به آنجا رفته بودند ساکت شدند و سکوت بر آن جمع حکم فرما شد
دو دختری که درحال صحبت کردن درمورد دانش آموزان ممتاز بودند با دیدن این سکوت حرف هایشان را قطع کردند و به جهتی که آن جمعیت خیره و مبهوت شده بودند سر چرخاندند و با تعجب گویی که فرشته ای نازل شده از آسمان ها را دیده باشند آن ها هم مانند بقیه دانش آموزان دختر برای شخصی خوش تیپ و خونسرد که تازه وارد کلاس شده بود هورایی قوی سردادند
و بی اختیار و علاقه مندی با صدایی بلند فریاد زدند :کشیمااااااااااا!!!!!!!
و به سمت او دویدند
هر یکی از آنها چیزی میگفت و حرفی میزد
یکی میگفت:وااااای. کشیمااا!تو خیلی باهوشی
دوباره شاگرد اول شدی
تبریک میگم
دیگری میگفت:کشیمااا میشه باهم درس بخونیم؟
یک نفر هم میگفت:کشیمااا به من توی درسا کمک میکنی
یکی از دختران هم گفت:کشیما تو خیلی باحالی میشه بعد ظهر با هم بریم کافه؟
هرکسی به فکر خودش بود و برای منفعت خود هرکاری میکرد
طوری که اگر ساتورو فوجی شاگرد دوم کلاس و دوست صمیمی کشیما در آن زمان در آن جا حاضر نمیشد شاید ماجرا به گیس و گیس کشی هم میرسید
بعد از آمدن او به کلاس عده زیادی از دختران از کشیما فاصله گرفته و اطراف ساتورو را احاطه کردند
همان گونه که از یک شاگرد نمونه و کاپیتان تیم بسکتبال و فوتبال مدرسه انتظار میرفت
حتی بعضی ها میگفتند:"آخه ساتورو چطوری میتونه هم شاگرد زرنگ مدرسه باشه هم کاپیتان فوتبال و بسکتبال.مگه داریم یه همچین س....می اصاً"
..."آره بابا همین و بگو
یارو میره عضو تیم شطرنج میشه نمره هاش عین ک...پک رو نون میشن اونوقت این رفیق ما عضو تیم شدن که سهله کاپیتان میشه اونم چه تیمی
فوتبال؟
بسکتبال؟
ملت ۹ جون دارن ما به زور نیم جونمونو پر میکنیم"...
"آره
ملت شانش دارنا داداش
حتی به این داشمون لقبم دادن دیه
شبح فوتبال
جوزام بسکتبال
نابغه خرخون
دیگه کم مونده ارباب رابطه ای یه همچین چیزایی ام بهش اضافه شه"
دختران هر کدام با قیافه ای مثمم به او در حضور همه دانش آموزان پیشنهاد رابطه میدادند و ساتورو که همیشه به مهربانی و شوخ طبعی خود معروف بود(البته بعضی وقتا بد خراب میکرد موقعیتو)با قیافه ای بشاش و خون گرمی خود به آنها گفت:اگه قراره من قرار بزارم که بیان همگی بریم باهم ترامیسویی کیکی شیری چیزی بخوریم؟؟هووووم!چطوره
دختران که این حرف را شنیدند با صورتی عصبانی و غمگین مانند(پکر) به او نگاه کردند و با لبخندی ساختگی یکی یکی به او میگفتند:نه خوب راستش من کیک دوست ندارم
منم همینطور
منم نمیتونم بیام جایی قرار دارم
همگی از او فاصله گرفتند و باز هم به سمت کشیما حجوم آوردند
ساتورو:اِههههههههه اینم از کشیمای خرشانس که تمام ارتباطات ما رو با دنیا قطع میکنه