Tarane
Tarane
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

N sh

یه شب شیفت شب بودم گوشیمو وقت نکردم نگاه کنم ساعت ۳ نگاا گوشیم کردم دیدم خواهرم ۲۰ بار دقیقا زنگ زده پیام دادم گفتم شاید بیداره گفتم چیشده گفت کجایی جرا ج نمیدی گفتم خو کارداشتم شیفتما گفت انقدر گریه کردم که ج ندادی نگاه عکست میکردم میگفتم بهار مرد!گفتم پ چته مگه بار اوله شیفت شب میرم گف خو تو همیشه یه چیزیت هست یا میری دستتو میبری یا میای تب و لرز داری همیشه یه ماجرایی داری!من درحالیکه پوکیده بودم از خنده رو به خواهرهمسنم که همیشه بحث میکنیم و دعوا میکنیم و کسی باورش نمیشه انقد با هم خوبم باشیم درکنار دعواهامون عزیززززم !البته واس امشب نبود این خاطره ولی یادم افتاد چون وسط رست شیفت شب مسخره ام که پوکیده ام

دوست دارم از همه چی بنویسم بخونم بدونم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید