ترانه دفک
ترانه دفک
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بغل فرودگاهی

دیروز پنج عصر تو ایستگاه دروازه شمرون بعد از یه روز طولانیِ دانشگاه از هم خداحافظی می کردن؛

امروز ساعت ده صبح وسط شلوغی و رفت آمدهای هول هولیِ بچه ها تو همکف فنی، همو از دور می دیدن و نیششون تا گوشه ی چشماشون باز میشد و سریع برا هم دست تکون میدادن؛

بعدش با قدمای گشاد و سرعت زیاد به سمت هم میرفتن و وقتی می رسیدن به هم، عمیقا همو تو آغوش هم میفِشُردن و محکم دست میدادن؛

یه نخاله ای هم مِثِ من اون وسط نیش خند میزد و به زهره میگفت:

"اینارو:))) یه جوری همو بغل میکنن و از دیدن هم ذوق میکنن، انگار دو ساله همو ندیدن و اون یکی الان از هواپیما پیاده شده؛ این #بغل_فرودگاهیا چیه وقتی ۲۴ ساعت نشده که همو ندیدن؟"

خودِ نخاله ام کم کم معتادِ همین #بغل فرودگاهی تو همکفِ فنی شدم و میگفتم:"آآآ سلام داداااش بیا بغل فرودگاهی:))"

حق با اونا بود؛

مثِ اونا باید رفاقت و حس و حالشو از همون روزای اول، محکم بغل می کردم

تا که مسخره کردنشم برام آرزو نشه!!!


یه چیزی بگم که فقط باهاش بخندن؛

فقط انحنای لباشونو ببینم و صدای خنده هاشون رو دوباره قبل شروع کلاس بشنوم؛

اشکال نداره هر چی فِک کنن

اینکه شاید غیرعادیم یا حتی دلقکشونم :))


آره داداش رفاقت، مجازیش فایده نداره

ویدئو کال برای "بغل فرودگاهی" جواب نیست!


۶ تیر ۱۳۹۹

در آستانه ی پایان ترم ششم (ترم مجازی) دانشگاه

ترانه دفک


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید