Tarane Hed
Tarane Hed
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

چند شعر از فاضل نظری

ما در این عقرب سرا

هرلحظه از سر تابه پا..

نیش یاران..نیش ماران..نیش جانان.. خورده ایم

《 فاضل نظری》

■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن

نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست

خیر شما رسیده به ما ، مرحمت زیاد...

《فاضل نظری》

■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■

راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست

رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست

گاه می افتد به خاک وگاه می غلتد به رود

هیچ رازی در فروافتادن نارنج نیست

گاه سربازی شجاعی، گاه شاهی نا امید

روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست

در کف بازار دنیا «عمر» خود را باختی

سکه ها را جمع کن! دعوای چار و پنج نیست

باید از بهتی که چشمم داشت قلبش می شکست

《فاضل نظری》

شعرفاضل نظریشاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید