امام حسین علیه السلام به عمر سعد لعن الله فرمودند : تو از گندم ری نخواهی خورد!
در روایت ها اومده ری یه سرزمینی بود کهن و ثروتمند و در آن زمان که همه نان جو میخوردند " نان گندم سفید ری " بر سر زبان ها افتاده بود متاسفانه حاکم ری هم آدم خوبی نبود و نقشه های هم برای بدست آوردن حکومت ری بر سر بعضی ها بود ابن زیاد وعده حاکم ری را به عمر سعد داده بود درصورتی که امام حسین را به شهادت برساند.
نامه های کوفیان به امام حسین علیه السلام
به خاطر آزار و اذیت های زیادی که به مسلمانان می شد مردم کوفه بارها نامه های زیادی به امام حسین علیه السلام نوشتنه بودن که به کوفه بیا و فرمانروای ما باش و اینجا همه منتظر تو هستند.
سیدالشهدا مسلم بن عقیل پسرعموی خویش را به کوفه فرستاد تا از وضعیت و صحت حرف های مردم کوفه با خبر بشه و بابت نامه های که مردم فرستاده بودن سفیر خود را فرستاد تا از مردم بیعت بگیرد.
مسلم از مدینه به مکه رفت و بعد از زیارت قبر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و دیدار عشیره خود با سختی های فراوان و پیشآمدهای ناگوار خود را به کوفه رساند.
با ورود مسلم به کوفه و خبر دار شدن مردم از سفیر امام حسین علیه السلام ابتدا حدود 12 هزار نفر و بعد 18 هزار نفر با او بیعت کردند.
یزید پسر معاویه از علاقه مردم به امام حسین علیه السلام خبر داشت. به عبیدالله دستور داد مسلم را در کوفه به شهادت برساند.
شب شد دستور قتل مسلم صادر شده بود ، سپاه مسلم کاهش پیدا کرد بعد از نماز فقط 30 نفر در مسجد ماندند. مسلم بن عقیل از مسجد بیرون آمد جمعیت کم کم از مسلم دور شدند و مسلم تنها ماند.
مسلم به محله بنی جبله رسید بود ، بر در خانهای نشست زنی به نام طوعه بیرون خانه در انتظار فرزندش بود. مسلم از او تقاضای آب کرد.طوعه مقداری آب آورد و به مسلم داد. مسلم آب را نوشید و از آنجا نرفت. طوعه گفت : ای برادر به خانهات برو.
مسلم سکوت کرد و چیزی نگفت. زن سخن خود را تکرار کرد ولی باز با سکوت مسلم مواجه گشت. طوعه گفت: سبحان الله برخیز و نزد خانوادهات باز گرد. مسلم گفت: من در این شهر خانه و خانوادهای ندارم.
طوعه گفت: شاید تو مسلم هستی؟
گفت: «آری، من مسلم بن عقیلام، آیا میتوانی در حق من نیکی کنی؟
من از خانوادهای شریف هستم و احسان تو را جبران خواهم کرد، این مردم مرا تکذیب کردند و فریب دادند».
طوعه او را به خانه خود برد.
ابن زیادبه حصین بن تمیم دستور داده بود سربازان خود را بر دروازههای شهر ببرد و جلوی خروج مسلم را بگیرد تمامی خانهها را هم میگشتند .
پسر طوعه مست به خانه رسید و از وجود مسلم با خبر شد و و مسلم را لو داد و سپاهیان برای دستگیری و کشتن او آمدند درگیری بالا گرفت مسلم زخمی شد و اسیر شد درخواست آب کرد مسلم سه بار ظرف آب را بالا برد ولی ظرف پر از خون شد و نتوانست آب بنوشد.
مسلم را در دالاماره کوفه به شهادت رساندن سر او را بریدن و جسم بی سر او را از بالای دارالاماره به زمین پرتاپ کردند.
یزید متوجه شده بود امام راهی کرب و بلا شده است او عبیدالله را مامور کرده بود که امام حسین را به شهادت برساند. ابن زیاد به عمر سعد وعده حکومت ری را داده بود عمر سعد که درآرزوی دیرینه خود و حکومت ری بود دچار طمع شد با مشورت های فراوان او نتوانسته بود خواسته های نفسانی خود را کنترل کند و از طرفی نمی خواست با نوه پیامبر به جنگ برخیزد اما شد آنچه که نباید می شد او طمع خود را مقدم بر امام دانست.
ابن زیاد به او دستور داده بود با لشکر چهار هزار نفری به جنگ با امام حسین(ع) برود.
آنان به محاربه با امام کردند و شروع کننده جنگ بودند و نصایح و اندرزهای امام حسین در آنان کارزار نبود
امام به عمر سعد گفته بود که تو از گندم ری نخواهی خورد.
بستن آب بر روی امام و یارانش در هوای بسیار گرم کرب و بلا روز عاشورا طوری بود کودکان تاب تشنگی را نداشتن حضرت علی اصغر نوزاد فرزند امام حسین شش ماه بیشتر از سن بزرگوارش نگذشته بود به شدت گری می کرد فقط امام می توانست بداند در میان اشک ها و گریه های جانسوز پسر با پدر چه می گوید و چه رازی دارد !
دیگر طاقت پسر زیبای شش ماه طاقت نداشت از تشنگی فراوان لب ها خشکیده بود و در حال تلظی کردن
امام برای کودک شش ماه خود در خواست آب کرد چه آب بنوشد چه ننوشد او شهید خواهد شد. اما کسی آب به او نداد اما با نهایت نامردی حرمله ابن کاهل اسدی لعنت الله علیه گلوی سفید و بلورین کودک را نشان گرفت و با تیر سه شعبه جگر پدر را سوزاندن
مگر کودک شش ماه چقدرآب نیاز دارد بنوشد!؟
آنان امام حسین و فرزندان و برادرانش و همه خویشان و بستگان و یاران با وفای امام را به فجیع ترین شکل ممکن به شهادت رساندند . سر بریدن و قطعه قطعه کردن اعضای بدن شهدای کربلا غارت کردن و اسب دواندن روی جسم زنده سیدالشهدا
به اسارت بردن دختران و زنان امام و یارانش ، در بازار برددن و آزار و اذیت کردن کودکان زدن تازیانه و جسارت به اهلبیت امام و یارانش برای ما و بخصوص برای امام زمان که تمامی صحن ها را می بیند بسیار دشوار است.
امام حسین دختر سه ساله داشت از ناقه افتاده بود و دستش شکسته بود و موها او بعد شهادت پدر و عموی زادگان و برادرانش با حمله سپاه دشمن به خیمه امام سوخته بود پا برهنه در خار مغیلان دویده بود و بشدت کودک سه ساله را دچار ترس و و حشت کرده بودن و با تازیانه بقدری کتک زده بودن که تمامی بدن کودک 3 ساله کبود و سیاه شده بود.
وقتی تو بازار و شام و هر جای می بردند می گفتن اینا اسرای جنگی و خارجی هستند و هزاران دروغ دیگه که همین منجر شده بود مردم هم اهل بیت امام و یارانش را سنگ بزنند اما امام سجاد و حضرت زینب با سخنرانی های کوبنده ای که در چندین بار داشتن دست یزید و یارانش را به همه رو کردن
تو یکی از شب ها تو خرابه های شام قرار بود همین اسرای کربلا بصورت مخفیانه و به بهانه آوار شدن دیوار به قتل برسونن امام دختر امام حسین حضرت رقیه با بی قراری شدید برای پدر و درخواست دیدار پدر همه نقشه های شوم اونها را برملا کرد.
تا سرانجام از بی طاقتی حضرت رقیه و شدت گریه های او برای اینکه او را ساکت کنند سر بریده امام حسین آوردند این بچه را انقدر با تازیانه زده بودن و دستش شکسته بود از عمه جانش حضرت زینب خواست سر مبارک امام حسین تو آغوشش بگذاره دختر شیرین زبان امام با مرثیه جانسوز و گریه های فراوان که کرد دیدن دیگه صدای ازش نمیاد او دیگه برای همیشه پیش پدر پر کشید و شهید شد.
بعدها ، جنگ های بسیاری بابت خونخواهی امام حسین برپا شد و بالاخره مختار ثقفی آمد انتقام بسیاری از قاتلان امام حسین و یارانش گرفت، حرمله حرامزاده را هم مختار ثقفی به درک واصل کرد. و سرانجام عمر سعد لعن الله علیه که امام وعده داده بود که از گندم ری نمیخوری به حقیقت پیوست و او توسط فرماندهان مختار به درک واصل شد.
طمع بدست آوردن جایگاه و حاکم ری شدن و آرزوی شوم آنان سبب شد این جمله رایج بشه
ضرب المثل شنیدی؟ هم از گندم ری جاماند هم از خرمای بغداد !
