کودکی حبیب و برخورد نبی اکرم
پیامبر کودکی را به آغوش کشید و بسیار محبت کرد و او را می بوسید از پیامبر سوال کردند این کودک کیست! اینگونه به او محبت می کنید؟
پیامبر فرمودند : روزی در هنگام گذر این کودک را دیدم که خاک پای حسین را به صورت و چشم های خود متبرک میکند و او را در آغوش کشیدم و بوسیدم و جبرائیل خبر آورد او از یاران امام حسین خواهد بود و در عاشورا برای یاری امام حسین به شهادت خواهد رسید.
حبیب ابن مظاهر شاگرد امام علی علیه السلام فقیه عالم و متبحر در علوم های مختلف جمیع علوم و فنون، همچون فقه، تفسیر، قرائت، حدیث، ادبیات، جدل و مناظره مسلط و متبحر بود احادیث اسم او را در کنار رُشید هجری، کُمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار و در کنار یاران و اصحاب دیگر امام علی مطرح بود حافظ قران ،اهل شب زنده داری ،عابد و مجاهد امام شناس بود علم او بقدری زیاد بود که موجب اعجاب و شگفتی دیگران بود.جز شُرطه الخمیس یا همان گروه ضربتی های امام علی بودند.
مظاهر یا مظهّر پدر حبیب و از یاران باوفای امیرالمومنین بود مهمانی در پیش داشت از قضا در همان روز مهمانی فرزندش حبیب ابن مظاهر از دنیا میره یک مهمان عزیزی داشتن و مهمانی را برگزار کردند برای اینکه مهمانی بهم نخورد حبیب چیزی به مهمان ها نگفت و حرمت نگه داشت و فرزند خود حبیب را در اتاقی قرار دادند به وقت خوردن در قدیم عرب ها ظرف و آبی را برای شستشو دستان مهمان می آوردند حبیب ظرف را به طرف امیرالمومنین برد و سپس نوبت حسنین شد و امیرالمومنین علی بین ابیطالب فرمودند حبیب شما بزرگتر از فرزندان من هستید بهتر است این کار را حبیب انجام دهد حبیب نمی خواست موضوع مرگ حبیب بن مظاهر اسدی را بگوید اما ناچار شدبا شنیدن این موضوع امام علی علیه السلام از امام حسین درخواست کرد برای او نماز بخواند و از خداوند درخواست کند عمر دوباره به حبیب دهد امام حسین نماز خواند زنده شدن حبیب بن مظاهراسدی به دست امام حسین علیه السلام و حبیب باز جانی تازه بافت . به نقل از حاج شیخ جعفر شوشتری در تقریرات خود، آن طفل شِفا یافته احتمالا حبیب بن مظاهر بوده است.
بعد از شهادت امیرالمومنین حبیب در رکاب امام حسن علیه السلام بود و در تمامی امور گوش به فرمان امام حسن بودند.
بعد از شهادت امام حسن مجتبی حبیب جزء یاران امام حسین بودند تا جایی که امام در نامه ای که به او نوشته بود او را جزء فقها شمرده بود.
به نقل از شيخ كشّى از فضيل بن زبير : میثم تمار و حبیب بن مظاهر اسدی در جای که عده ای از قبیله بنی اسد نشسته بودند بهم رسیدن در حالی که هر دو سوار بر اسب بودند.هر دو با شوخی از لحظه شهادت هم گفتند و آنان را مردی نظاره می کرد.
میثم گفت : «گويا من دارم مىبينم پيرمردى را كه شكمش بر آمده و جلوى سرش مو ندارد، و در كنار دار الرّزق شغلش خربزهفروشى است؛ كه وى را به جرم محبّت اهل بيت پيغمبرش بر دار كوبيدهاند،و بر روى چوبه دار، شكمش شكافته شده است.»
میثم گفت :«و من مىشناسم مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده است؛ او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مىكند و كشته مىشود، و سرش را در محلاّت و كوى و برزن كوفه براى تماشاى مردم مىگردانند.»
بعد از رفتن آن دو آن مردمان آنجا گفتند : به خدا که دروغگو تر از آن دو وجود ندارد.
بعد از دقایقی رُشيد هجرىّ از راه رسید و از اهالی آن محله سراغ میثم و حبیب را گرفت. مردم گفتند:
«آن دو از هم جدا شدند و آنچه شنیده بودند را برای آن مرد بازگو کردند ».
رُشید هجری گفت: «خداوند، میثم را رحمت کند! او فراموش کرد» این را هم بگوید :
«برای کسی که سر حبیب را بیاورد، صد درهم پرداخت خواهد شد».
بعد از رفتن او مردم گفتند:
«به خدا قسم! این از همه آن ها دروغ گوتر است».
بعد از گذشت روزها و ماه ها و سال ها وقایع که شنیده بودن به واقعیت پیوست و دیدن همانگونه که میثم نقل از امام علی کرده بود و نحوه شهادتش را خبر داده بود اتفاق رخ داد.
میثم را به دار آویختن
و حبیب را گردن زدند.
«سوگند به خدا روزها و شبها سپرى نشدند مگر اينكه ديديم ما كه: ميثم را در خانه عمرو بن حريث به دار زدهاند، و سر حبيب بن مظاهر را كه در كربلا با حسين عليه السّلام شهيد شده بود به كوفه آوردند؛ و هر چه را كه آن سه نفر گفتند، ما خود با ديدگانمان ديديم!»
أبُو عمرو كشّى : «از هفتاد مردی که از حسین علیه السلام حمایت کردند و با کوههای آهنین روبرو شدند سینههایشان را به نیزهها و صورتهایشان را به شمشیرها دوختند و به آنها امان و پول پیشنهاد شد، اما آنها نپذیرفتند و گفتند: اگر حسین علیه السلام در حالی که ما چشم به هم زدنی داریم کشته شود، ما در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله عذری نداریم! تا اینکه در اطراف او کشته شدند.»
در بیان اوج عبادت جناب حبیب همین بس که حضرت سید الشهداء(ع) پس از شهادت او و در کنار بدن غرق به خونش فرمودند: یَرحَمُکَ اللهُ یا حَبیب! لَقَد کُنتَ تَختُمُ القُرآنَ فی لَیلَة واحِدة و أَنتَ فاضِل؛خدا تو را رحمت کند ای حبیب! همانا تو تمام قرآن را در یک شب قرائت می کردی و انسان فاضلی بودی.
حبیب ثابت قدم و استوار ماند و دست از اعتقاد به مولای خود بر نداشت.
هیئت طریق الشهدا شهرری