مقدمه:
بعد از روی کار آمدن حکومت قاجار بدلیل دشمنی که خاندان قاجار با ایل ممسنی داشتند برای تضعیف این ایل قسمتی از خاک ممسنی ها را به قشقایی ها بخشیدند. به همین دلیل همواره میان ترکان قشقایی با سران ایل ممسنی بر سر املاک ممسنی جنگ ها و درگیری هایی به وجود می آمد.
این اتفاق در حدود سال 1282 ش و در زمانی که اسدخان کلانتر وقت طایفه دشمن زیاری به سبب درگیری هایی که با برادرزاده خود جهانگیر خان داشت از کلانتری خلع و به همراه دیگر برادر خود سالم خان،دشمن زیاری را ترک کرده و به منطقه بکش آمده بودند. آنها در منطقه بکش در کنار چشمه نوبندگان ساکن شدند.
جناب باباخان ایلامی در کتاب خود اینگونه نقل میکنند:
«فصل بهار بود و ما بچه ها در چمن و زمین های با صفای آنجا در حال بازی در اطراف سیاه چادرها بودیم. در یکی از شب ها که بچه ها گرد هم بازی می نمودند پیش خدمتمان که کاکا سیاهی به نام گودرز بود آمد و مرا نزد پدر و عمویم اسدخان برد که در آنجا متوجه ناراحتی شدید آنها شدم.در آن زمان ما در چادر سیاهی زندگی میکردیم که اثاثیه منزلمان را طوری قرار داده بودیم که به دو قسمت تقسیم شده بود به طوری که یکطرف آن به پدرم و مهمانان اختصاص داشت و طرف دیگر زن و بچه ها قرار داشتند. آنروز یکی از کدخدایان دشمن زیاری به پدرم اطلاع داده بود که امشب عده ای از تیره بیگدلی به شما شبیخون خواهند زد. هر چه تفنگچی داشتیم در اطراف چادرها مستقر کردیم. ساعتی نگذشته بود که صدای شلیک بلند شد اما تفنگچیان چون از قبل آمادگی داشتند مانع نزدیک شدن آنها به چادر ها شدند و آنها چون دیدند در کارشان تاخیر افتاده از ترس رسیدن تفنگچیان بکش فرار کردند. هر چند در این درگیری گودرز کاکاسیاه و یکی از دختران کشته شدند»
علت حمله قشقایی ها این بود که چند سال قبل هنگام عبور از توکل آباد دشمن زیاری با آنها درگیر می شوند که در این میان هادی خان کدخدای بیگدلی قشقایی ها کشته می شود و حالا آنان فرصت را غنمیت شمرده بودند که به سبب آن اتفاق تلافی کنند. این عمل با این وضعی که اسدخان و همراهانشان گرفتار بودند و از خانه و کاشانه خود به دور، خارج از شئون عشیره ای آن زمان بود زیراکه مردم عشیره با وجود رفتارهای خشونت آمیزی که داشتند اما رعایت حال کسانی که گرفتار شده بودند داشتند و از ایجاد مزاحمت خودداری میکردند اما رفتار بیگدلی ها در آن روزگار دور از انتظار عشیره ای و قبیله ای بود. چراکه در میان عشیره بارها شده بود که قاتلی به سبب آوارگی از محل، دیگر مورد آزار و اذیت قرار نمی گرفت یا خوانین و کدخدایانی که از قدرت برکنار می شدند و به محل دیگری می رفتند دیگر مورد هجوم دشمنان خود قرار نمی گرفتند و معمولا با آنان با تسامح رفتار می شد.
بعد ازین اتفاق اسدخان به دشمن زیاری مراجعت می کنند و مجددا به ریاست آنجا می رسد تا اینکه در سال 1284 ش فوت می کنند.
نتیجه گیری:
در آن سالها کشمکش میان خوانین قشقایی و خوانین ممسنی بسیار زیاد اتفاق می افتاد. اما با از بین رفتن حکومت قاجار، قدرت قشقایی ها به مرور کم شد و دیگر در محل های خود ساکن شدند و دیگری و کشمکش ها نیز از بین رفت.
به قلم: سید پژمان حسینی نویسنده و پژوهشگر تاریخ
آدرس اینستاگرام: tarikh_mamasani_rostam