پس از اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ توسط نیروهای متفقین و استعفای رضا شاه، قدرت سیاسی در ایران وارد مرحلهای تازه شد.
محمدرضا پهلوی، ولیعهد جوان، به سلطنت رسید؛ اما در حالی که امیدهایی به نقشآفرینی او برای بازگرداندن پدر تبعید شده به کشور وجود داشت، چنین اتفاقی هرگز رخ نداد. این مقاله با تکیه بر شواهد تاریخی به بررسی دلایل این ناتوانی میپردازد.
بر اساس گزارشهای تاریخی و اسناد شهریور 1320 در سایت سند ایران، متفقین با هدف اطمینان از کنار رفتن کامل رضا شاه از عرصه قدرت، شروط سختگیرانهای را به دولت ایران تحمیل کردند. آنها صراحتاً اعلام کرده بودند که حضور رضا شاه، حتی به عنوان یک فرد غیرسیاسی، در ایران غیرقابل قبول است. در آن زمان، کشور تحت اشغال نظامی نیروهای بریتانیا و شوروی بود و شاه جوان عملاً استقلال عمل بسیار محدودی داشت.
محمدرضا شاه به شدت به رضایت متفقین برای حفظ حکومت خود وابسته بود و نمیتوانست بدون هماهنگی با آنها اقدام بزرگی مانند بازگرداندن رضا شاه انجام دهد.
رضا شاه در سالهای پایانی سلطنتش، به دلیل سیاستهای استبدادی و نزدیکی نسبی به آلمان نازی، از نگاه بریتانیا فردی خطرناک محسوب میشد. بازگشت او میتوانست تعادل سیاسی مطلوب متفقین را برهم بزند.
در ابتدای سلطنت، محمدرضا شاه تنها ۲۲ سال داشت و تجربه لازم برای اعمال فشار سیاسی و دیپلماسی سطح بالا را نداشت. او حتی برای تثبیت موقعیت خود در داخل کشور نیز با مشکلات بسیاری مواجه بود و نیازمند حمایت سیاستمداران باسابقه، ارتش و البته اشغالگران خارجی بود.
ایران درگیر بحرانهای متعددی مانند فقر، ناامنی، کمبود غذا و بیثباتی سیاسی بود. در عرصه بینالملل نیز با نفوذ گسترده شوروی و انگلیس و مسأله نفت مواجه بود. در چنین شرایطی، محمدرضا شاه نمیتوانست ریسک درگیری یا تنش با قدرتهای جهانی را بپذیرد.
رضا شاه پس از تبعید ابتدا به جزیره موریس و سپس به آفریقای جنوبی منتقل شد. شرایط سخت جسمانی، بیماری و افسردگی ناشی از دوری از وطن، بهتدریج توان او را تحلیل برد. حتی اگر محمدرضا شاه تمایل به بازگرداندن پدرش داشت، تحقق این هدف به دلیل وضعیت جسمی و روحی رضا شاه بسیار دشوار میبود. رضا شاه نهایتاً در ۴ مرداد ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ درگذشت.
با سقوط رضا شاه، بسیاری از نخبگان سیاسی و اقتصادی که در دوران سلطنت او آسیب دیده بودند، بازگشتش را تهدیدی جدی میدانستند. دولت وقت، به رهبری محمدعلی فروغی، نیز تمایلی به بازگرداندن او نشان نداد.
ترکیبی از فشار متفقین، ضعف سیاسی محمدرضا شاه، شرایط جسمی و روحی رضا شاه در تبعید، و نبود حمایت داخلی، باعث شد محمدرضا پهلوی نتواند (یا نخواهد) برای بازگرداندن پدرش اقدام مؤثری انجام دهد. شرایط حساس سال ۱۳۲۰ خورشیدی نشان میدهد که هرگونه تلاش برای این منظور نه تنها غیرعملی، بلکه به ضرر سلطنت نوپای محمدرضا شاه بود.
به طور خلاصه، محمدرضا شاه نه اراده کامل سیاسی برای نجات رضا شاه را داشت و نه در فضای ژئوپولیتیکی اشغال شدهی کشور قادر به چنین کاری بود. تلاش در این جهت میتوانست به قیمت از دست دادن تاج و تختش تمام شود.
برای مطالعه اسناد مرتبط با رضا شاه، میتوانید به صفحه اسناد مربوط به رضا شاه پهلوی در سایت سند ایران مراجعه کنید.