تکنیکهای بازاریابی به طور پیوسته درحال تغییر هستند و متأسفانه متقاعد کردن مخاطبها برای خریدِ یک محصول هر روز سختتر میشود.
تکنیکهای جدیدی که به سرعت درحال رشد و معرفی هستند ما را در دنیایی از اطلاعات سردرگم میکنند.
گاهی در ذهن همهی تولیدکنندگان محتوا و کارفرماها به خصوص در ایران این سؤالات پیش میآید:
- باید به پلتفرمهای داخلی کوچ کنم؟
- ایمیل مارکتینگ هنوز جوابگو هست؟
- کارِ تبلیغات تمام شده یا همچنان میتوانم روی آن حساب کنم؟
همین سؤالات کافیست تا در سیل عظیمی از ابهامات باقی بمانیم. مشکلِ بزرگتر آنجاست که هرچقدر جستجو میکنیم با نظرات متفاوتتری مواجه میشویم.
هر وبسایتِ آموزشی یا هر شخصی که در این زمینه فعال است، نظرِ مخصوص به خود را دارد و از شیوههای مَدِنظر خود برای بازاریابی استفاده میکند.
خب، بگذارید خیال همه را راحت کنم. تنها چیزی که واقعاً مؤثر است رعایت کردن اصل بنیادین بازاریابی میباشد. در ادامه به سراغ این اصل میرویم.
هر کتاب آموزشی که در زمینه بازاریابی وجود دارد فقط تلاش میکند یک چیز را به ما بیاموزد: درک کردن قیف فروش.
قیفِ فروش اصلِ اساسیِ بازاریابی سنتی و همان چیزی است که هر که کسب و کار را به فروش میرساند.
فرض کنید میخواهید به بازار یک سری بزنید و ساعتی را خریداری کنید. در قیف فروش حرکت بدینگونه است:
در ابتدای حرکت، شما (به عنوان مشتری) برندها و فروشگاههای مختلف را جستجو میکنید؛ از میان آنها دو الی سه فروشگاه را جدا کرده و در نهایت از میان آنها یکی را برای خرید نهایی انتخاب میکند.
برای اینکه مغازهها و برندها بتوانند به شما محصولی را بفروشند، باید ابتدا آگاهی از برند را افزایش دهند که اینکار به وسیله کمپینهای تبلیغاتی گسترده انجام میشود و در نهایت افراد را به محصولات خاص علاقهمند میکنند.
مانند برند رولکس و کاسیو که محبوبترین برندهای ساعت در جهان هستند.
امّا در اینترنت همه چیز متفاوت است و این نحوه بازاریابی را به طور کامل تغییر میدهد. آگاهی از برند در فرآیند خرید، اولین چیزی نیست که به آن نیاز داشته باشید.
اکثر مشتریان در اینترنت به طور همزمان چندین سایت رقیب را اسکن میکنند و دُرست در همین مرحله باید ارتباط با مخاطب را برقرار کرد.
فرآیند خرید در اینترنت از الگوی خاصی پیروی نمیکند زیرا هر شخص به طور آزادنه درحال گشت و گذار و سفری متفاوت است. در این مکان کنترل در اختیار مشتریان است؛ آنها به بررسی دقیق محصولات میپردازند، درمورد سؤالات و ابهامات خود از محصول جستجو کرده و در آخر آنها را به دیگران توصیه میکنند (یا برعکس).
در بازاریابی دیجیتال فروش حرف اول را نمیزند، در اولین مرحله باید هدف خودتان را تغییر دهید: کمک به مشتری برای تصمیمگیری درست در انتخاب.
جنب و جوش تولیدکنندگان محتوا در این فضا به شدت زیاد است، حال اگر بخواهید ساده و سطحی عمل کنید در این شلوغی گم میشوید.
آیا میتوان در میان این حجم از کمپینهای تبلیغاتی خودی نشان داد؟ بله، به شرط آنکه هزینههای میلیاردی کنید تا تبلیغات جذابتر و سرگرمکنندهتری از دیگران داشته باشید. آیا همه توان این کار را دارند؟ قطعاً خیر.
البته خوب است جمله ی معروف از «دیوید اگیلوی» را باهم مرور کنیم:
"تبلیغی تأثیرگذار است که مخاطب را به تفکر درباره ی آنچه ما میخواهیم، وادارد؛ نه اینکه مجذوب خود تبلیغ شود."
ریزفروشگاهها توان ایجاد کمپینهای تبلیغاتی گسترده را ندارند و حتّی نیروی انسانی چنین کارهایی را هم ندارند.
در چنین شرایطی باید به دنبال یک راه جایگزین بود و همانطور که اکثر اوقات با خود تکرار میکنم "همیشه یک راه بهتری هست" قطعاً برای این موضوع هم راهحلِ مناسب پیدا میشود.
به جای دست و پا زدن برای اینکه دیگران برند شما را ببینید، شما مشتریان و مخاطبها را ببینید و درک کنید. این یک تغییر بنیادی در اساس بازاریابی دیجیتال است.
متأسفانه اکثر کسب و کارها روی ویژگی محصولات متمرکز هستند و فقط در مورد مزیتهای خودشان صحبت میکنند و با پیامهای تبلیغاتی برای فروش، نهایت زور خود را میزنند تا فقط بفروشند.
حالا وقت آن است که ببینید مشتریها به دنبال چه چیزی هستند: اطلاعات، بله مشتریان و مخاطبان به طور مداوم به دنبال اطلاعات میگردند و میخواهند که بهترین خرید نهایی را داشته باشند. باید صادقانه به سؤالات آنها پاسخ داده شود و یک مشاورهی صادقانه دریافت کنند.
همه میدانیم که تبلیغات نادیده گرفته میشود، زیرا خود ماهم تبلیغات را نادیده میگیریم.
زندگی در دنیای مدرن، ذهن ما را به شدت خسته میکند. همه جا و همه چیز شلوغ است و طبیعتاً در این میان پیامهای فروش نمیتواند جایی در ذهن ما داشته باشد.
تجربه نشان میدهد کسب و کارهایی که در وبلاگ، شبکههای اجتماعی و سایر پلتفرمها فقط به دنبال تبلیغات و فروش هستند شکست خواهند خورد.
محتوایی موفق میشود که:
1- با تمام جزئیات مشتریان خود را فهرست کنید:
در این مرحله شما باید تا آنجایی که میتوانید از مشتریان خود اطلاعات جمعاوری کنید. این اطلاعات شامل جنسیت (مذکر و مؤنث)، میانگین سنی، سرگرمیهای مورد علاقه، مهمترین اصل برای خرید از نگاه آنها و غیره میشود.
هرچقدر که اطلاعات بیشتری از آنها داشته باشید برقراری ارتباط و در نهایت فروش بهتری خواهید داشت.
2- از قبل برنامه داشته باشید (استراتژی محتوا)
باید به طور کامل روی کار خود شناخت داشته باشید، مثلاً اگر قصدتان فروش قاب موبایل است باید هر نوع سؤالی که مشتری به ذهنش میرسد را از قبل با خود تمرین کرده باشید. ممکن است از شما بپرسد «جنس قاب از چیه؟» «چقدر مقاومه؟» «اگه گوشی افتاد جلوی ضربه رو میگیره؟».
تمام سؤالات را در نظر بگیرید و برای آنها جواب و راهحل داشته باشید. به غیر از اینها سعی کنید مشاور خوبی هم باشید و اگر متوجه شدید مشتری سردرگم است بهترین راهنمایی را به آن بدهید.
امّا قبل از اینکه به سؤالات پاسخ دهید باید در نظر بگیرید که چه نوع محتوایی اعم از صدا، تصویر یا متن مؤثرتر است.
زمانی که محتوای مفید (سبز) تولید میکنید، مشتریان احتمالی شما را پیدا خواهند کرد، چه از طریق وبلاگ چه از طریق پلتفرمهای دیگر.
امّا باید پس از راهنمایی مشتری کاری کنید که با شما ارتباط برقرار کند. عضویت در خبرنامه و استفاده از چَتِ آنلاین یکی از بهترین گزینهها برای تعامل با مشتریها است.
از هزینهی تبلیغات بیمورد پرهیز کنید. به جای آن، برای افرادی که به کار شما علاقهمند هستند با عشق محتوا تولید کنید. اگر واقعاً هدفتان مثبت باشد، مخاطبان نیز به شما گوش میدهند و در نهایت از شما خرید خواهند کرد.
تخصص و علاقه خود را به اشتراک بگذارید تا مشتریان علاقهمند را جذب کنید.
همیشه بهترین واژهی ممکن را انتخاب کنید.♥
اگر به چنین محتواهایی علاقه مند هستید خوشحال میشوم در اینستاگرام تارواژه هم با من همراه باشید.