ویرگول
ورودثبت نام
نشریه تسنیم
نشریه تسنیم
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

اسم رمز: وحدت

نویسنده: علی محمد آصفی

چهارشنبه چهارمین روز از آبان‌ماه حوالی غروب آفتاب، خبری منتشر می‌شود که همه‌ی ما را در بهت فرو می‌برد: «حرم شاهچراغ شیراز مورد حمله‌ی تروریستی قرار گرفت». روزی که از چند وقت قبل و به بهانه‌ی چهلمین روز درگذشت «مهسا امینی»، مترصد حوادث گوناگونی پیش‌بینی می‌شد. اما با این حال یک عملیات تروریستی آن‌هم در یکی از حرم‌های امن الهی امام‌زادگان بسیار دور از ذهن بود. زخم جدیدی بر زخم‌های قدیمی می‌نشیند. به سرعت خبر می‌پیچد. کم‌کم خبرهای تکمیلی تعداد شهیدان و مجروحین را افزایش می‌دهند. فیلم لحظه‌ی ورود تروریست و اقدامش پخش می‌شود. حال آمار شهدا دقیق‌تر شده و به ۱۵ شهید و ۳۰ زخمی رسیده است. یک کودک خردسال در میان اسامی شهداست! زن و مرد، پیر و جوان، ۳ دانش آموز، یک نخبه و...

زخم چرکین می‌شود. همینطور که از درد به خودمان می‌پیچیم و آرام آرام روی آن را با پارچه‌ای سفید می‌بندیم تا بلکه اندکی دردمان تسلی پیدا کند، باید از خودمان بپرسیم منشا این زخم چیست؟


برای فهم بهتر مساله لازم است از بالا به این پازل نگاه کنیم. همه چیز از فوت یک دختر جوان در کلاس آموزشی-توجیهی گشت ارشاد آغاز می‌شود. کم کم فضا آشفته شده و درگیری‌ها به کف خیابان می‌رسد. جنس درگیری‌ها از شعار و مطالبه‌ی به حق، به ناهنجاری و آشوب و اغتشاش تغییر می‌کند. اخبار دستگیری گروه‌های تروریستی در مرزها هر روز به گوش می‌رسد. محموله‌های قاچاق سلاح کشف‌‌ می‌شود. تصاویر جدیدی از لیدر‌های جریان اغتشاشات با کلت زیر پرشان در فضای مجازی می‌پیچد. سنندج شلوغ می‌شود. دانشگاه‌های تهران ملتهب و آشفته‌اند. در نماز جمعه زاهدان خون جاری می‌شود. حال نوبت شاهچراغ بود. فقط چند ساعت بعد از حادثه شاهچراغ، خبر پیدا شدن یک بمب در خیابان معالی آباد شیراز در خبرگزاری‌ها می‌پیچد. فردایش بانه و دهلران شلوغ می‌شود. دوباره عملیات تروریستی زاهدان جان آدم‌ها را می‌گیرد. همه‌ی این‌ها در کنار تلاش رسانه‌های غربی و عربی و پروپاگاندای پرقدرت آن‌ها و انتشار لحظه‌ای اخبار کذب برای تخریب ذهن جوانان و به عنوان خوراک فکری مردم، حاصل برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری بلند مدتی برای نابودی ایران است. بیایید صاحب این پروژه عظیم را دشمن بنامیم. دشمنی که همیشه بوده، هست و خواهد بود. دشمنی که لحظه شماری می‌کند تا یک رو‌زنه‌ی نفوذی پیدا کند و خنجرش را در قلب ما فرو ببرد. حال به نظرتان ارتباط آن با وقایع اخیر چیست؟ اساساً اینگونه است که دشمن با فرصت شناسی منتظر یک غفلت است، یک اشتباه. ناآرام شدن وضع داخلی کشور، درگیر آشوب داخلی بودن نیروهای امنیتی و ایجاد ضعف در اقتدار مرکزی، چراغ سبزیست برای لاشخورها و کفتارصفت‌های عصر ما. دشمن این بار با تمام توان در نظر دارد سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را رقم بزند و برای این کار، تمام سرمایه‌های اجتماعی و اقتصادی خود را به میدان آورده و همه‌ی نیرو‌ها و مهره‌هایش را به خط کرده‌است تا این بار زخم کاری بر پیکره کشور وارد کند و به گمان خود کار را تمام کند. به نظر می‌رسد اتفاق تلخ حرم شاهچراغ می‌تواند نقطه‌ی عطفی در این پیکار باشد و نتیجه را تغییر دهد. اما آیا دشمن اجازه می‌دهد؟ اصلا چرا دشمن اجازه‌ی بهبود زخم را نمی‌دهد؟

مقوله‌ای که در طی این چهل روز بیشترین ضربه را به مردم وارد کرده‌است، دوگانه‌سازی دشمن است و این بار تاکتیک آن‌ها دوگانه، مردم در برابر مردم است. وقتی یک طیف از مردم عکس مهسا امینی را استوری می‌کردند و طیف دیگر مردم عکس میترا نجفی و شیلر رسولی را؛ یک طیف «برای» شروین حاجی‌پور را استوری می‌کردند و طیف دیگر «به جای» علی زکریایی را؛ یک طیف فیلم باتوم خوردن مردم از پلیس را پخش می‌کنند و طیف دیگر فیلم زنده زنده سوزاندن پلیس توسط اغتشاشگران را، یک طیف برچسب ساندیس خور می‌زند و طیف دیگر برچسب شهوت‌ران، یک طیف در دانشگاه تهران علیه نظام شعار می‌دهند و طیف دیگر یا حیدر یا حیدر می‌گوید. می‌بینید! اطرافمان پر است از این دوگانه‌سازی‌ها و تقابل مردم با مردم. در حادثه‌ی شاهچراغ نیز دشمن دست از این دوگانه‌سازی خود برنمی‌دارد. از طرفی شاهد ایجاد تفکری مانند «کار خودشونه» از سمت دشمن هستیم و در مقابل آن، عده‌ای جاهلانه با بازی در زمین دشمن و ایجاد تفکر «برای روی جوی‌ خون رقصیدن» بر این دوگانه‌سازی‌ها دامن می‌زنند. استراتژی دشمن این است که تلاش کند نظام را سرنگون کند و در راه رسیدن به این هدف، اوضاع را آشفته می‌کند و مردم را به جان یکدیگر میندازد و تا جای ممکن ضربه می‌زند. دشمن اینقدر خوب کار می‌کند که به ما اجازه نمی‌دهد فکر کنیم، گفتگو کنیم و مشکلات کشورمان را خودمان حل کنیم. ما را اینقدر احمق می‌پندارد که عکس پسر حاج قاسم که در حال اقامه نماز میت پدرش است را به عنوان جوان عضو حشد الشعبی و مزدور جمهوری اسلامی جا می‌زند و او را تروریست شاهچراغ معرفی می‌کند. نان و آب دشمن در جهالت ما و تقابل مردم با مردم است. در این راه نیز از همه ابزارهایش استفاده می‌کند؛ سلبریتی‌ها، دانشجویان، مظلومیت کودکان و دختران، فضای مجازی و امثالهم. چرا از خود نمی‌پرسیم خانم معتمد آریا که عربده زنان خود را مادر مهسا امینی می‌دانست امروز چه نسبتی با آرتین را برای خودش متصوّر است؟! علی دایی که تا به حال برای دانش آموز اردبیلی گریبان چاک می‌کرد و بعد از تکذیب آن باز هم گردن نگرفت، شنیده است که سه دانش آموز در حرم شاهچراغ ‌شهید شده‌اند؟! سید فریدالدین معصومی مگر نخبه نبود؟! مگر در بین شهدا دختر و زن نبود؟! اما این‌ها سوالاتی نیست که خوشایند دشمن باشد. با این حال دشمن هنوز دست از این فاجعه‌آفرینی‌ها برنخواهد داشت. هنوز به دنبال ترور جان و اندیشه و اعتقادات و سلب امنیت مردم است. اما چه بخواهیم چه نخواهیم باید با این واقعیت روبرو شویم که خودمان هم در این اتفاقات سهم داریم. اگر بخواهیم این زخم را درمان کنیم و از سرباز زدن دوباره‌ی آن جلوگیری کنیم، باید مطمئن شویم خراش چوبی لای زخممان نباشد.

خون شهیدی که وحدت آفرین و فتنه سوز است، چطور هنوز قائله را جمع نکرده است؟ نباید فراموش کنیم که خلأهای اساسی در کشور، خود موجب گسترش این جریانات شده است. تا زمانی که روایت صداسیما، یک طرفه و غیر واقع‌بینانه باشد، فرصت گفتگو و تضارب آرا در جامعه و دانشگاه فراهم نشود، بستری برای شنیدن صدا و وصول مطالبات مردمی وجود نداشته باشد و به طور کلّی حق اعتراضی برای مردم در نظر گرفته نشود، باز همین آش است و همین کاسه! نمی‌توان انتظار داشت شکاف‌های اجتماعی بدون گفتمان عقلانی و فرصت تضارب آرا و اعطای حق اعتراض حل شدنی باشد. نمی‌شود دائما در گوش مردم بخوانیم صفشان را از اغتشاشگران جدا کنند اما ما تمام ساختار و برخوردمان جوری باشد که تر و خشک با هم بسوزند و هیچ حرفی شنیده نشود. نمی‌شود که همیشه کشور را در «برهه‌ی حساس کنونی» بدانیم و فرصت نقد را به بهانه‌ی دمیدن در شعله‌ی دشمن سلب کنیم. در نهایت هم با یک گزارش «اما واقعیت چیست؟» آمنه سادات ذبیح‌پور، ماجرا را حل و فصل شده بدانیم. انتقادات باید شنیده شود، پذیرفته شود و مردم به اصلاح امید داشته باشند. تا زمانی که خودمان به فکر حل مشکلات نباشیم و پرچم مطالبه‌گری را بلند نکنیم، این دشمن است که مدعی حقوق از دست رفته‌ی ما خواهد شد. این محاصره خبری و این مارپیچ سکوت باید شکسته شود. اگر می‌خواهیم این زخم را برای همیشه مداوا کنیم بهتر است ابتدا تمیزش کنیم.

حال چگونه این زخم را درمان کنیم؟ برای همه مشخص است که امروز در میدان جنگ ایستاده‌ایم. تنها راه موفقیت در جنگ، خروج از انفعال و جنگ با دشمن است. «عوامل خائن یا جاهل و غافل» دشمن هنوز در صحنه هستند و این وظیفه ماست تا نقشه‌های دشمن را خنثی کنیم و حیات این توطئه‌ی خباثت آمیز را به پایان ببریم. کلید حل مقطعی مشکلات و عبور از این ناامنی‌ها و درمان کوتاه مدت این زخم، همدلی و اتحاد مردم در مقابل این جریانات و به هم زدن دوگانه‌ها و اختلافات است. اتحادی به مثابه‌ی «ید واحده‌ای» که برای ایران عزیزمان شکل می‌گیرد تا دیگر احدی و یا جریانی جرئت مقابله و مداخله در امور کشور عزیزمان را نداشته باشد. اکنون «آرتین» اسم رمز اتحاد ماست و عملیات ما انتقام خون شهدایمان است تا صحنه‌ی نابودی دشمن و آبادانی میهن عزیزمان در چشمان تمام جهانیان نمایان شود. ان‌شاءالله...

دانش آموزشاه‌چراغداعشوحدتشهید
نشریه دانشجویی تسنیم-دانشگاه شاهد/صاحب امتیاز: انجمن اسلامی/مدیرمسئول: محمد فواد حسن زاده/سردبیر: محمدحسین حبیبی/ جانشین سردبیر: حنانه جلال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید