نویسنده: مهرگان محمدی
در هر جریان، جنبش، انقلاب، شورش و… خواسته و حرفها و اهداف، به صورت عصارههایی ظهور و بروز پیدا میکند؛ عصارههایی از جنس نماد و شعار. شعار کلامی مؤجز است. مختصر و مفید، چیستی و ماهیت و مطالبات را به شما میگوید. اینگونه است که در طول تاریخ با بررسی شعارها، که عمدتاً سیاسی و اجتماعی (و بعضاً فرهنگی) هستند، میتوان به شناخت خوبی از جنبشها رسید.
در روزهای ابتدایی اتفاقات اخیر، هنوز ابعاد ماجرا مشخص نبود و هنوز مسئله به تجمع کشیده نشده بود؛ اما رفته رفته کار به دانشگاهها و خیابان رسید و یک شعار محور اعتراضات شد: زن، زندگی، آزادی. شعاری که برای کومله بوده و حتی اهل تاریخ را یاد شعار “نان، مسکن، آزادی” چپها میاندازد؛ و البته شعاری که هوشمندانه انتخاب شد. (لازم به ذکر است بحث دربارهی تجزیه طلبها و گروههای مختلفی که پای کار آمدند خیلی مفصل است اینجا فعلا نمیخواهیم به آن بپردازیم)
از آخر به اول که بررسی بکنیم به “آزادی” میرسیم که با حوادث اخیر در قدم اول گشت ارشاد و قانون حجاب را نشانه میرود. هرچند که در قدمهای بعدی نمیدانیم اینها از آزادی چه میخواهند؟ البته احتمالا اختلاف ما در “اینها”ست! در اتفاقات اخیر “اینها”ی زیادی وجود دارد و هرکس حرف خودش را میزند. حتی قشر وسیعی از هستهی سخت حکومت، آزادیهایی مثل آزادی بیان، حق اعتراض و… را میخواهند.
بعد از “آزادی” نوبت به “زندگی” میرسد. اینجاست که این شعار پیوندی حداکثری میخورد با جامعه. جامعهای که تحت فشار اقتصادی است و وضعیت معیشت مناسبی ندارد و جوان و دانشجویی که هر روز محاسبه میکند که چند سال و با چه حقوقی کار بکند و هیچ چیزی هم خرج نکند تا بتواند یک روزی یک زندگی عادی و معمولی را برای خودش بسازد.
“زن”. محور اصلی این روزها. مسئلهای که به طور ویژه در چند سال اخیر وجود دارد؛ حقوق و جایگاه زنان در جامعه. موضوعی که هرچقدر از خارج مرز روی آن تمرکز وجود دارد همانقدر در داخل کشور کاری برایش انجام نمیشود و این دو لبهی قیچی، خوب کار همدیگر را تکمیل میکنند.
پس میبینیم که این شعار به خودی خود شاید بد نباشد اما بحثی که وجود دارد این است که تعریفمان از هر کدام چیست و چه مرزی قائلیم و چه چیزی میخواهیم.
اما در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ شعارها رادیکالتر شد و ایضا رکیکتر و این شعارها از کف خیابان به دانشگاه رسید و حتی چاله میدانیتر هم شد. دانشگاه که باید محل گفتگو باشد و در فضای نخبگانی برای مشکلات راهکار بدهد و موتور پیشران جامعه باشد، شاهد مبتذلترین و سخیفترین شکل اعتراضات بود.
با شادی و خنده از “دویدم و دویدم” و “باقالی پلو” و… گفتن و از روی تفریح با اکیپهای دوستانه که تا قبل از آن با هم نهایتا به پارک و مهمانی میرفتند، مثلا اعتراض کردند و شدند کنشگر سیاسی! این بود جدیترین جنبش زنانهی قرنتان؟ با این سطح از دغدغه در فضای مجازی دم از انقلاب میزنید؟ حالا که چشمتان را روی خلاءهای قانونی و فرهنگی حوزه زنان و خانواده بستهاید و دهانتان را باز کرده و کودکانه فحشهایی که در دبیرستان یاد گرفتید را به کار میبندید، پیشنهاد میکنم در تجمعات بعدی از شعارهایی نظیر “براندازا شیرن مثه شمشیرن” و “بسیجیا شیلنگن دست بزنی میلنگن” استفاده کنید. اگر هم در خیابان پلیسی دیدید به او زبان درازی کنید.
راستی آن جنبش زنانه و عدالت جنسیتی چه شد؟ وقتی از 3G شدن اینترنت میگفتند و “سبزیپلو” و انواع و اقسام فحشهای مردسالارانه را در محیط آکادمیک فریاد میزدند، فمنیستها و فعالین حوزه زنان کجا بودند؟ آنها که از ابتدا خیلی سفت و سخت میگفتند که حتی نباید از شعار “مرد، میهن، آبادی” استفاده کرد و نباید به عقب برگشت، رگ غیرتشان باد نکرد؟ همهی اینها را بگذارید در کنار لخت کردنهای متعدد نیروهای پلیس و امنیتی و حتک حرمتهای فراوان آزادی خواهان روشنفکر. آزادی خواهانی که با افتخار لباس زیر ناموس پاسدار را پرچم میکند به نشانهی پیروزی. در سازمان ملل هم باید نازنین بنیادی را گذاشت تا از حق زنان مظلوم دفاع کند. چه انتخاب دقیقی! همین انتخاب عمق نگاه این تفکر را به زن نشان میدهد. زنی که با قر دادن و عشوهگری در موزیک ویدیوهای افشین، خوانندهی معلوم الحال سخیف سبک پاپ، کارش را شروع و خوب نقش عنصر شهوتانگیز را ایفا کرد و بزرگترین افتخارش این است که پرستوی تام کروز بوده و حالا بر روی صحنهی تئاتر کمدی سازمان ملل حاضر شده تا برای زنان مظلوم ایران نسخه بپیچد. آن هم بدون اینکه حتی یک ماه در ایران زندگی کرده باشد. این نشان میدهد که چه زنی و چه کسانی برای تفکر غربی ارزشمند است.
معلوم است که استفادهی حداکثری از زنان در دستور کار است و دوباره همان حرفهایی را که اول زدیم تکرار میکنم؛ شعارهای یک طیف بیانگر عصاره احساسات و اهدافشان بوده و مختصر و مفید به شما ایدئولوژی و ماهیت جنبش یا شورش یا آشوب و یا هرچیز دیگری که اسمش را بگذاریم، نشان میدهد.
حالا نه تنها با عقبگرد شعارها و خواستهها طرفیم که به مرور بیشتر شد و بیشتر هم میشود، بلکه حتی این جریانات نسبت خودش را با کومله و تجزیهطلبها و تروریستها و… هم مشخص نمیکند و اساسا هیچ مرز بندیای ندارد.
البته بسیاری از مردم هنوز معترضاند و با تروریستها و تجزیهطلبها هم مرزبندی دارند، اما در عین حال از مسئولین هم انتظار دارند که آنها نیز با فساد و تبعیض و خودرأیی مرزبندی داشته باشند و عزمشان را برای اصلاح کشور جزم کنند.