با نزدیک شدن به سیزدهم دی ماه و دومین سالگرد شهادت سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی فرصتی دست داد تا پیرامون ابعاد اندیشه ای این رادمَرد ایران و اسلام به تفکر بنشینیم.
بی تردید برقراری ارتباط در سطوح گسترده در منطقه با طیف های مختلف سیاسی و پیروان ادیان مختلف ، فارغ از سیاست و زکاوت محتاج عنصر دیگری از جنس ،معرفت و عقیده است.
توان سردار سلیمانی در محکم کردن رشته مقاومت و اتصال گروه های مبارز اسلامی و آزادی خواه به این جبهه، قطعا در کنار توان مدیریت سیاسی- نظامی، دارای یک مؤیّدِ معرفتی پیرامون «اسلام» و «امت اسلامی» است.
اندیشهای که با پرهیز از طائفهگری و ظاهرگرایی دینی، و با اتکاء به کلان نگری اعتقادی و استراتژیک، تنها به دنبال دستیابی به هدف اصلی مقاومت بود.
هدفی که در اعتلای کلمه اسلام در جهان و اتحاد نیروهای متفرق و متشتت منطقه ذیل آرمان بزرگ مبارزه با استعمار و صهیونیسم بین الملل خلاصه میگردد.
مدیریتی که «شیعه و سنی»، «حزب الله و حماس»، «ایران و سوریه» و در کل همه مسلمین را زیر یک پرچم به نام «جبهه اسلام» نگه میدارد و انسان را به جهاد و تقابل در برابر دشمنی واحد ،به نام «استکبار جهانی: آمریکا و اسرائیل» سوق میدهد.
حاج قاسم؛ مجرای تحقق اندیشه وحدت اسلامی
باید در نظر داشت که این افق دید و عقیده معرفتی ،همان چیزی است که از اصول و مبانی مهم انقلاب اسلامی و نقطه تمرکزِ امامین انقلاب است. حضرت آیت الله خامنه ای در بیانیه گام دوم انقلاب از تقابل دوگانه ای سخن میگوید که عبارت است از « تقابل اسلام با استکبار»؛ پس مسئله طائفهگری و تعصب در نتیجه بی توجهی به شرایط واقعی میدان جنگ و غفلت از روح اسلام که تجمّع و اتحاد برمبنای توحید است ایجاد میشود.
«خالد قدومی» نماینده جنبش« حماس» ( که دارای عقاید سلفیِ اِخوانی هستند) در ایران، در پاسخ به شبهه و شایعه ای که برخی کشورهای عربی به حاج قاسم وارد میکنند و او را به میدان اتهام فرقه گرایی میکشانند میگوید: «حاج قاسمی که ما میشناختیم ، ان چیزی که در رسانه ها گفتند نبود ، من ندیدم حاج قاسم تا روز شهادت بگوید مثلاً حماس اهل سنت است یا چیز دیگر؛ ما برای ایشان برادر بودیم و جایی هم ندیدیم که از ایشان درخواستی داشته باشیم و یا خودشان متوجه نیازی باشند و کوتاهی کنند. برای مثال به طور قاطع بگویم که در برخی جنگ ها و بالخصوص جنگ 2014 کمک ویژه ای از طرف حاج قاسم و تیم ایشان بود که به مجاهدین حماس داده شد و روند نبرد را تغییر داد»
مسئله مهم جبهه مقاومت در اندیشه انقلاب و سردار سلیمانی ،مبارزه مستمر در برابر دشمن صهیونیستی است که در حال حاضر میدان مهم و اساسی این جهاد «سرزمین فلسطین» است.
«ابوشریف» نماینده «جهاد اسلامی» در تهران به این موضوع تاکید میکند که :« [قاسم سلیمانی] رابطهاش با حماس و جهاد مانند رابطهاش با حزب الله بود. او با همه نشست و برخاست داشت، همه را دوست داشت و به کلام همه گوش میکرد. نقش تنظیمگری اش را برای همه داشت. شهید این همه کار را برای آزادی امت اسلامی میکرد و صرفاً بخاطر ملت ایران نبود. طبعاً به آزادی رساندن تمام ملت های مسلمان و همۀ سرزمینهای اسلامی نیازمند به پاخاستن تمام امت اسلامی است . شیعه، سنی، عرب، عجم ؛ همه باید بپا خیزند. همه باید قیام کنند. این مساله جایگزین دیگری ندارد. نمیتواند ایرانی جایگزین عرب باشد و یا نقشی بجای ترک بازی کند. همه باید کار خودشان را درست انجام دهند. حاج قاسم نمیخواست فقط برای ایران نقش ایفا کند بلکه او خواهان کنش برای تمام امت اسلام بود.»
وحدت تنها راه نجاتبخش
با نظر به این الگوی رفتاری سردار شهید، باید افزود که جبهه اسلام در زمانه ای به سر میبرد که وحدت ، تنها نسخه پیروزی در جنگ با استکبار است، یقیناً دشمن با توجه به شکست های اخیر در منطقه (از سوریه تا یمن گرفته و از عراق تا لبنان و...) ، توان حداکثری اش را در ایجاد نفاق بین امت اسلامی خواهد گذاشت. از این رو بزرگداشت یاد وارمان های ان شهید بزرگوار، سبب ایجاد وحدت امت اسلام در مبارزه اصولی با دشمنان ذیل آیه شریفه "وَاعتَصِموا بِحبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقوا" است.