سلام دوستان، در رایتینگ و اسپیکینگ آیلتس یکی از موضوعاتی که ممتحنین بر آن تمرکز ویژهای دارند، چگونگی استفاده دقیق و درست از کالوکیشنها است. علاوه بر این، یکی از بهترین روشها برای بسط دایره لغات یادگیری کالوکشنها به جای واژگان به صورت تنها است؛ به همین دلیل یادگیری کالوکیشنها و تمرین مستمر آنها میتواند نقش بسزایی در اجتناب از اشتباهات احتمالی و عملکرد مطلوب شما در آزمون آیلتس داشته باشد. ادامه مطلب با فعل belongآشنا شده و با ذکر مثالهای متنوع کاربرد و کالوکیشن های فعل belongبررسی می شود.
یکی از فعل های پرکاربرد در انگلیسی فعل belong می باشد که ترکیبات و کالوکیشنهای متعددی دارد. در این آموزش انگلیسی از آکادمی زبان تات به توضیح و ارائه کالوکیشن های فعل belong همراه با مثال پرداخته شده است.
Belong to a group
عضویت در یک گروه
Example: She belongs to a local hiking club
او متعلق به یک باشگاه پیاده روی محلی است.
Belong together
ارتباط نزدیک داشتن
Example: They belong together, like peanut butter and jelly
آنها مانند کره بادام زمینی و ژله به هم تعلق دارند.
Belong in a place
مناسب یک مکان خاص بودن
Example: That painting belongs in a museum
آن نقاشی مناسب یک موزه است.
Belong to someone
دارایی کسی بودن
Example: This book belongs to Sarah
این کتاب متعلق به سارا است.
Belong with
به خوبی با کسی یا چیزی سازگار بودن
Example: You belong with us in the marketing team
شما با تیم بازاریابی ما سازگاری دارید.
Belong to
متعلق به کسی یا چیزی بودن
Example: These keys belong to the car
این کلیدها متعلق به ماشین هستند.
Belong in
قرار گرفتن در مکان یا موقعیت مناسب
Example: The dishes belong in the kitchen cupboard
ظروف متعلق به کمد آشپزخانه است.
Find where you belong
مکان یا هدف واقعی خود را کشف کنید
Example: After years of searching, she finally found where she belongs in the world of fashion design
پس از سال ها جستجو، سرانجام متوجه شد که در دنیای طراحی مد به کجا تعلق دارد.
Feel like you belong
احساس پذیرش و راحتی در یک محیط خاص
Example: It took some time, but now I really feel like I belong at this company
مدتی طول کشید، اما اکنون واقعا احساس می کنم به این شرکت تعلق دارم.
A sense of belonging
احساس پذیرفته شدن و عضویت در یک گروه
Example: Volunteering at the shelter gave her a sense of belonging she hadn’t felt in a long time
داوطلب شدن در پناهگاه به او حس تعلقی را می داد که مدت ها احساس نمی کرد.
Belong to the ages
بخشی از تاریخ یا برای همیشه به یاد ماندن
Example: “After his heroic deeds, he now belongs to the ages“
پس از اعمال قهرمانانه اش، او اکنون به اعصار تعلق دارد.
Belong to someone’s heart
داشتن ارتباط عاطفی عمیق با کسی
Example: “No matter where he goes, he will always belong to her heart“
مهم نیست کجا می رود، همیشه به قلب او تعلق خواهد داشت.
Know where you belong
درک جایگاه یا نقش خود در یک موقعیت یا جامعه
Example: “She knows where she belongs in the organization and contributes accordingly”
او می داند که به کجا در سازمان تعلق دارد و بر این اساس کمک می کند.
Belong in the spotlight
به طور طبیعی در کانون توجه قرار گرفتن
Example: “With her talent and charisma, she belongs in the spotlight“
او با استعداد و کاریزمای خود در کانون توجه قرار دارد.
Belong on stage
برای اجرا یا سخنرانی در جمع مناسب بودن
Example: “With his confidence and speaking skills, he belongs on stage“
او با اعتماد به نفس و مهارت های صحبت کردن خود به صحنه تعلق دارد.
Belong to a bygone era
متعلق به یک دوره زمانی گذشته
Example: “That kind of thinking belongs to a bygone era“
“این نوع تفکر متعلق به دوران گذشته است”
Right where you belong
قرار گرفتن در مناسب ترین یا مناسب ترین مکان یا موقعیت
Example: “After years of hard work, he feels he is right where he belongs in his career”
پس از سال ها کار سخت، او احساس می کند که درست در جایی است که در حرفه خود به آن تعلق دارد”