سلام دوستان، تسلط بر کالوکیشنها باعث می شود در هر زبانی به درستی صحبت کنید یا هنگام نوشتن مطلبی دانش کافی خود را در مورد آن زبان به اثبات برسانید. با استفاده از کالوکیشنهای صحیح شما میتوانید منظور را دقیقاً مانند یک فرد بومی انتقال دهید و گفتار یا نوشتار شما در زبان مقصد درست و طبیعی به نظر میرسد. ادامه مطلب به بررسی کاربرد و کالوکیشن های فعل attempt تمرکز شده است.
در انگلیسی افعال پرکاربردی وجود دارند که attempt یکی از آنهاست. در این مطلب از مجموعه مطالب انگلیسی آکادمی زبان تات به کاربرد و کالوکیشن های فعل attempt در انگلیسی می پردازیم:
customs officials
ماموران گمرک
foil an attempt
ناکام گذاشت تلاش/ عمل
smuggle sth into some place
قاچاق کردن چیزی به داخل جایی
acting on information = based on
اقدام کردن براساسِ…
Acting on information from the French, customs officials have foiled an attempt to smuggle a large quantity of heroin into the country.
با اقدام بر اساس اطلاعات گرفته شده از فرانسوی ها، ماموران گمرک تلاش برای قاچاق مقدار زیادی هروئین به کشور را خنثی کردند.
bad weather conditions
شرایط بد آب و هوایی
abandon an attempt to reach the summit
صرف نظر کردن از/ رها کردن تلاش برای رسیدن به قله
reach the summit
رسیدن به قله
توجه: reach حرف اضافه ندارد.
Because of bad weather conditions, we were forced to abandon our attempt to reach the summit of Mt Everest.
به دلیل شرایط بد آب و هوایی، ما مجبور شدیم از تلاش خود برای رسیدن به قله اورست صرف نظر کنیم.
I wonder= I don’t know
نمیدانم
make a few half-hearted attempts to …
با اکراه تلاش کردن
join in conversation
به گفتگو پیوستن.
I wonder what’s wrong with Andy. Last night he made a few half-hearted attempts to join in our conversation, and then he left early.
نمیدانم چه مشکلی با اندی دارد. دیشب او چند بار با اکراه تلاش کرد به گفتگوی ما بپیوندد، و بعد زود رفت.
all my attempts failed
تمام تلاشهایم شکست خورد
words fail me
زبان من قاصر است.
All my attempts to start the car failed, so we ended up getting a taxi.
تمام تلاش های من برای روشن کردن ماشین شکست خورد، بنابراین تاکسی گرفتیم.
at the first attempt
با اولین تلاش/ اقدام
I was pleased when I passed my driving test at the first attempt.
من خوشحال شدم وقتی با اولین اقدام امتحان رانندگی ام را قبول شدم.
at the scene of the accident
در صحنه ی تصادف
desperate attempts
تلاش از روی ناچاری، تلاش مستاصلانه، تلاش مذبوحانه
despite desperate attempts to revive sb
علی رغم تلاش مذبوحانه برای احیای کسی
paramedics
امدادگران
The driver of the train died at the scene of the accident despite desperate attempts by the paramedics to revive him.
راننده قطار با وجود تلاش مذبوحانه امدادگران برای احیای وی در صحنه تصادف جان باخت.
make a brave attempt
تلاش شجاعانه انجامدادن
finish a marathon
انجام یک کار سخت، پایان دادن دو ماراتن
Despite falling and injuring his leg, Jim made a brave attempt to finish the marathon.
جیم با وجود افتادن و زخمی شدن پایش، تلاش شجاعانه ای برای پایان دادن دو ماراتن انجام داد.
half-hearted attempt
با اکراه سعی کردن
make a half-hearted attempt to apologize for sth
تلاش نصفه و نیمه برای عذرخواهی بابت چیزی
rather + (صفت/قید)
نسبتاً
I didn’t really mean it
منظورم این نبود
I made a rather half-hearted attempt to apologies for my behavior, but it was obvious that I didn’t really mean it.
من با اکراه سعی کردم بابت رفتارم عذرخواهی کنم، اما واضح بود که واقعاً منظورم این نبود.
Make several unsuccessful attempt
چندین تلاش ناموفق داشتن
I’ve made several unsuccessful attempts to speak to the manager, but he is always ‘out of his office at the moment.
من چندین تلاش ناموفق برای صحبت با مدیر داشته ام، اما او همیشه خارج از دفترش است.
make repeated attempts
تلاش مکرر کردن
break through the enemy lines
شکستن خطوط دشمن
break through
موفقیت،کشف
all of which ended in failure
همه آنها به شکست ختم شد
For two weeks the army made repeated attempts to break through enemy lines, all of which ended in failure.
ارتش به مدت دو هفته تلاش های مکرری برای شکستن خطوط دشمن انجام داد که همه آنها به شکست ختم شد.
If the weather holds…
اگر وضعیت هوا مساعد باشد
If the conditions hold…
اگر شرایط مساعد باشد
final attempt
آخرین تلاش
If the weather holds, the Chinese team are going to make a final attempt to reach the summit tomorrow.
در صورت مساعدت هوا، تیم چین قرار است فردا آخرین تلاش خود را برای صعود به قله انجام دهد.
foreign secretary = foreign minister = the secretary of state
وزیر امور خارجه (در USA فقط از مورد آخر استفاده شود)
deliberate attempt
تلاش حساب شده، تلاش عامدانه
x was a deliberate attempt to embarrass the government
X تلاش عامدانه برای خجالتزده کردن(خرابکردن) دولت
The Foreign Secretary’s speech on the Gulf War was a deliberate attempt to embarrass the government.
سخنرانی وزیر امور خارجه در مورد جنگ خلیج فارس تلاشی عامدانه برای خراب کردن دولت بود.
in a desperate attempt to Sth.
تلاش مذبوحانه برای چیزی
cut costs
کاهش هزینه ها
Two factories were closed in a desperate attempt to cut costs.
دو کارخانه در تلاشی مذبوحانه برای کاهش هزینه ها تعطیل شدند.
talks are taking place at this very moment
گفتگوها همین لحظه در جریانند.
in a last-ditch attempt to sth.
در تلاش نهایی برای چیزی
avert the strike
جلوگیری از اعتصاب
Talks are taking place at this very moment in a last-ditch attempt to avert a strike.
گفتگوها همین لحظه در تلاش نهایی برای جلوگیری از اعتصاب در جریانند.
politicians on both sides
سیاستمداران هر دو طرف
نکته: حرف اضافه ی Side، on است.
called for a ceasefire = armistice
خواستار آتشبس شدن
call for sth.
خواستار چیزی شدن
prevent further bloodshed
جلوگیری از خونریزی بیشتر
in order to = in an attempt to
به منظور
Politicians on both sides have called for a ceasefire in an attempt to prevent further bloodshed.
سیاستمداران هر دو طرف برای جلوگیری از خونریزی بیشتر خواستار آتش بس شده اند.
in my attempt to persuade to do sth
تلاش برای قانع کردن/ متقاعد کردن کسی برای انجام کاری
Anne’s very upset. I’m afraid I failed in my attempt to persuade her to come to the party.
آنی بسیار ناراحت است. می ترسم در تلاش برای متقاعد کردن او برای آمدن به مهمانی شکست بخورم.
attempt to break the world record
تلاش برای شکستن رکورد جهانی
He has succeeded in his latest attempt to break the world land speed record.
او در آخرین تلاش خود موفق به شکستن رکورد سرعت زمینی جهان شده است.
half-hearted attempt = pathetic attempt = feeble attempt
تلاش مذبوحانه
several attempts have been made on sb’s life
چندین سوءقصد به جان رئیس جمهور صورت گرفته است
several attempts have been made to + V
چندین تلاش صورت گرفته است برای…
Several attempts have been made on the President, life. (Somebody tried to kill him.)
چندین سوءقصد به جان رئیس جمهور صورت گرفته است. (فردی سعی داشت او را بکشد.)
She made no attempt to concerti/ disguise / hide her anger.
او هیچ تلاشی برای پنهان کردن خشم خود انجام نداد.
The rescue attempt was hampered by fog.
عملیات نجات به خاطر مه با مانع رو به رو شد.
He received psychiatric help after his botched suicide attempt.
او بعد از اقدام به خودکشی نافرجام کمک روانی دریافت کرد.
امیدوارم این مطلب برایتان مفید واقع شده باشد.