سلام دوستان، انگلیسی زبانها به صورت طبیعی و از کودکی ترکیبات انگلیسی را میآموزند و در مکالمات روزمره یا نوشتار خود بکار میبرند. برای زبان آموزانی که مشغول یادگیری انگلیسی به عنوان زبان دوم هستند، واجب است این خوشهها را یاد بگیرندو با تمرین روی نحوه بکارگیری آنها مسلط شوند. ادامه مطلب به معرفی کالوکیشن های فعل پرکاربرد catchهمراه با ارائه مثال تمرکز شده است.
یکی از فعل های پرکاربرد در انگلیسی فعل catch می باشد که ترکیبات و کالوکیشنهای متعددی دارد. در این مطلب از مجموعه مطالب انگلیسی آکادمی زبان تات توضیحات در مورد ترکیبات و کالوکیشن های فعل catch همراه با مثال ارائه شده است.
Catch a bus/train/plane
سوار شدن به اتوبوس/قطار/هواپیما
Example: I need to catch the 7:00 a.m. train to get to work on time.
باید قطار ساعت ۷ صبح را بگیرم تا به موقع به محل کار برسم.
Catch someone’s eye
جلب توجه کسی را کردن
Example: The new shop window display really caught my eye
نمایشگر جدید فروشگاه واقعاً توجه من را جلب کرد.
Catch fire
آتش گرفتن
Example: The old building caught fire unexpectedly
ساختمان قدیمی به طور غیرمنتظرهای آتش گرفت.
Catch someone off guard
غافلگیر کردن
Example: The sudden announcement caught everyone off guard
اعلامیه ناگهانی همه را غافلگیر کرد.
Catch a glimpse
نگاهی گذرا به چیزی انداختن
Example: I caught a glimpse of the new movie trailer on TV
نگاهی گذرا به تریلر جدید فیلم در تلویزیون انداختم.
Catch up
به سطح یا استاندارد کسی یا چیزی رسیدن/جبران
Example: I need to catch up on my reading for the class
باید در مطالعههای درسیام جبران کنم.
Catch on
محبوب شدن
Example: The new trend quickly caught on among teenagers
ترند جدید به سرعت در میان نوجوانان محبوب شد.
Catch up with
به سطح یا موقعیت کسی رسیدن
Example: She finally caught up with her classmates after missing several lessons
او بالاخره به همکلاسیهایش رسید بعد از اینکه چندین درس را از دست داد.
Catch out
به دام انداختن
Example: The manager caught him out for falsifying the records
مدیر او را به خاطر جعل سوابق به دام انداخت.
Catch a cold
سرما خوردن
Example: I caught a cold after being out in the rain
بعد از بیرون بودن در باران، سرما خوردم.
Catch up on
جبران کردن
Example: I need to catch up on my emails after being away on vacation
بعد از اینکه به تعطیلات رفته بودم، باید ایمیلهایم را جبران کنم.
Catch someone’s attention
توجه کسی را جلب کردن
Example: The advertisement was designed to catch the audience’s attention
تبلیغ به گونهای طراحی شده بود که توجه مخاطب را جلب کند.
Catch someone’s ear
توجه کسی را جلب کردن
Example: Her speech really caught my ear
سخنرانی او واقعاً توجه من را جلب کرد.
Catch someone’s breath
نفسی تازه کردن
Example: After climbing the stairs, I needed a moment to catch my breath
بعد از بالا رفتن از پلهها، به زمانی نیاز داشتم تا نفسی تازه کنم.
Catch someone red-handed
کسی را در حال انجام جرم به دام انداختن
Example: The thief was caught red-handed by the police
دزد توسط پلیس در حال ارتکاب جرم به دام افتاد.
Catch someone off guard
غافلگیر کردن
Example: Her sudden visit caught me off guard
دیدار ناگهانی او مرا غافلگیر کرد.
Catch a break
شانس آوردن
Example: I’ve been working hard, but I can’t seem to catch a break
من سخت کار کردهام، اما نمیتوانم شانس بیاورم.
Catch someone’s eye
جلب توجه کسی را کردن
Example: Her vibrant dress really caught everyone’s eye at the party
لباس پر رنگ او واقعاً توجه همه را در مهمانی جلب کرد.
Catch wind of
از چیزی باخبر شدن
Example: I caught wind of a potential job opportunity through a friend
از طریق یک دوست از یک فرصت شغفی بالقوه باخبر شدم.
Catch one’s fancy
توجه کسی را جلب کردن
Example: The unique design of the vase caught my fancy
طراحی منحصر به فرد گلدان توجه من را جلب کرد.