tavakoli.nazanin67
tavakoli.nazanin67
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

بیرون هیچ خبری نیست!

اهداف من و قدرت دنیای درونم
اهداف من و قدرت دنیای درونم

پیش‌تر برای هر اتفاق بدی که در زندگیم رخ می‌داد، انگشت اتهام را به سوی دیگران و قضا و قدر می‌گرفتم. حتی لحظه‌ای هم به نقش و عملکرد خودم در شکل‌گیری آن اتفاق فکر نمی‌کردم.درحالیکه خودم را مسبب اصلی همه اتفاقات خوب زندگیم می‌دانستم.

مثلا بعد از اینکه نتیجه امتحانات آخر ترم دانشگاه اعلام می‌شد من دو جمله همیشگی و ثابت داشتم. اگر نمره‌ام رضایت بخش بود، می‌گفتم: «من ۲۰ گرفتم» و اگر نمره‌ای که آورده بودم رضایت بخش نبود، می‌گفتم: «استاد به من ۱۴ داده».

در مسابقات والیبال که بین باشگاه‌های محلی برگزار می‌شد، باز هم وضع به همین منوال بود. بازیکن خوبی بودم ولی باور قلبیم این بود که کاپیتان تیم رقیب خیلی آدم خوش‌شانس و خاصی است. من هرگز نمی‌توانم مثل آن باشم. ذاتا ویژگی‌های خاصی دارد که عملکرد آن را در بازی بسیار منحصر به فرد می‌کند.

در حالیکه بعدها فهمیدم، به شدت در اشتباه بودم. کاپیتان تیمِ حریف اصلا آدم خاصی نبود. این من بودم که او را خاص می‌دیدم. همه مهارت‌‌هایش را هم با تلاش بی وقفه و انگیزه‌ای که داشت به دست آورده بود.

در دانشکده هم این خود من بودم که نمره ۱۴ و نمره ۲۰ را گرفتم و نقش استاد در آن بسیار ناچیز بود. او باتوجه به آنچه که در برگه نوشته بودم نمره من و بقیه را ارزیابی کرده بود.

این درک تازه و متحول‌کننده، روزی به وجود آمد که تصمیم گرفتم با خودم روراست باشم و به نقش خودم در اتفاقاتی که در زندگی برایم رخ می‌دهد، فکر کنم.

من نمی‌توانم از کاپیتان تیم حریف بخواهم که چنین ماهرانه به تیم ما گل نزند! نمی‌توانم از او بخواهم که هر روز بهتر از دیروز نباشد. فضای بیرونی از کنترل من خارج است. اما می‌توانم به توانمندی‌های خودم فکر کنم. تمرکزم را روی داشته‌ها، استعدادها و فرصت‌‌های خودم بگذارم. می‌توانم روی قابلیت‌های بی‌نهایت ذهنم سرمایه‌گذاری کنم. این‌ها کاملا تحت کنترل و اراده من است.

واقعیت این است که افکار و تصوراتی که در ذهن ما نقش می‌بندد رفتار و عملکردمان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مثلا اگر فکر کنیم از انجام کاری می‌ترسیم، احتمالا دیگر تلاشی برای انجامش نمی‌کنیم. اگر فکر کنیم کاری که به ما محول شده بسیار سخت و طاقت‌فرساست، سستی و تنبلی فضای ذهن‌مان را پر می‌کند و از انجام آن کار صرف نظر می‌کنیم.

اما اگر هر روز رویای رسیدن به اهداف‌مان را را در ذهن آبیاری و تقویت کنیم، زندگی برای‌مان مفهوم الهام‌بخش و تازه‌ای پیدا می‌کند. از هر تلاشی که در مسیر تحقق رویاهای‌مان انجام می‌دهیم لذت می‌بریم.

واقعیت این است که باید مراقب شاخه و برگ گرفتن بذرهای افکارمان باشیم.

شاید بهتر باشد از همین لحظه بذرهای ترس و تنبلی را به حال خود رها کنیم و گلدان رویاها و اهداف‌مان را آبیاری کنیم، چراکه افکار ما؛ اعمال ما و اعمال ما، اهداف‌مان در زندگی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

باور کنیم همه چیز از درون ما شروع می‌شود. آن بیرون هیچ خبری نیست.

نویسنده: نازنین توکلی (کارشناس ارشد مدیریت)



موفقیتافراد موفقمدیریت فردیمدیریت ذهنتوسعه فردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید