بنام خدا
اندازه نگه دار كه اندازه نكوست
فاطمه توازني زاده
@tavazoni_fatemeh
حكايت مرد فقير و ترازو
مرد فقيري بود كه همسرش كره مي ساخت، آن زن كره ها را به صورت دايره هاي يك كيلويي درست مي كرد. مرد آن را به يكي از بقال هاي شهر مي فروخت و در مقابل مايحتاج خانه را مي خريد. روزي مرد بقال به اندازه ي كره ها شك كرد و تصميم گرفت آنها را وزن كند. هنگامي كه آنها را وزن كرد، اندازه ي هر كره 900 گرم بود. او عصباني شد و روز بعد به مرد فقير گفت: ديگر از تو كره نمي خرم. تو كره را به عنوان يك كيلو به من مي فروختي در حالي كه وزن آن 900 گرم است. مرد فقير ناراحت شد. سرش را پايين انداخت و گفت: ما ترازويي نداريم. يك كيلو شكر از شما خريديم و آن را به عنوان وزنه قرار داديم. يقين داشته باش كه به اندازه ي خودت براي تو اندازه مي گيريم.
ما سازنده ي دنياي پيرامون خود هستيم. ارزش هاي ما درونمايه ي دنيايي است كه براي خود مي سازيم. آيا هنگام برگزيدن ارزش ها، حواسمان به شاهين ترازوي زندگي هست؟ معيار سنجش آرمان هايمان چيست؟ بناي زندگي ما بر چه اساسي است؟
اگر معيار سنجش هر يك از ارزش ها، از برابري با قوانين جهان شمول هستي بهره مند شود، كيفيت زندگي شخصي و اجتماعي ما به تعادل خواهد رسيد. با خارج شدن از حد تعادل ابتدا به خود و سپس به افراد نزديك خانواده و اجتماع آسيب خواهيم زد.
به نشانه هاي اعتدال در جهان هستي بنگريم. «اعتدال بهاري و پاييزي. گرما و سرما. شب و روز و...» تناسب و توازن از ويژگي هاي نظام آفرينش است. انسان نيز همواره درپي يك زندگي عدالت محور است. زندگي در كنار انسانهاي عادل، چه در اجتماع كوچك خانواده و چه در جوامع گسترده تر برابر با دريافت احساس امنيت و آرامش است.
«حضرت علي (ع) مي فرمايند: بر تو باد به ميانه روي در كارها، هركس از ميانه روي، روي گرداند ستم مي كند و هركس به آن چنگ زند عدالت ورزد.»
اعتدال يعني ميانه روي در كميت و كيفيت. يعني حالت و رفتاري كه به دور از هرگونه افراط و تفريط است. در احاديث اسلامي مفهوم اعتدال در كليدواژه اي به نام «حق» قرار گرفته است و هرگونه خروج از آن نوعي ستم محسوب مي شود.
انسانِ متعادل
آيا تعادل تنها در آدمهاي شاد معنا مي شود؟ يعني اگر روزي غمگين بوديم از اعتدال فاصله گرفته ايم؟ اگر بترسيم يا عصباني شويم نامتعادل شده ايم؟ اگر قرار بود با تجربه ي هريك از احساسات از تعادل خارج شويم، پس چرا آنها در وجودمان نهادينه شده اند؟
ارزش هاي انساني و اخلاقي مانند: عدالت، صداقت، امتناع از خشونت، صبر، محبت، همدلي، قدرداني، بخشش و... از اهميت بسياري برخوردار هستند چرا كه افكار، احساسات، گفتار و اعمال ما را رهبري مي كنند. بي ترديد انساني كه مطابق با ارزش ها و باورهايش زندگي مي كند بيشترين احساس رضايت و خوشبختي را دارد. از سوي ديگر، احساسات و تمايلات ما، چه آنها كه «خوب» مي ناميم و چه آنها كه «بد» مي خوانيم، براي هدايت ما وجود دارند. هنگامي كه بتوانيم از دو نيمه ي وجود به يك ميزان بهره مند شويم، تعادل برقرار خواهد شد. انسان كامل، يك انسان متعادل است كه بارور همه ي صفت هاي نيك و بد و تمامي احساسات در درون خود است. تصور كنيم ترازويي داريم كه در يك كفه ي آن شادي و در كفه ي ديگر غم است. لازم است درهردو كفه ي ترازو به يك ميزان از غم و شادي قرار داده شود تا شاهين ترازوي ما به تعادل برسد. در برابر احساسي مانند خشم مي توان به منظور حفظ تعادل، در كفه ي ديگر سنگ ترازويي به نام «كنترل خشم» قرار داد. كنترل احساسات به معناي انكار آنها نيست. بلكه به اين معناست كه بتوانيم هوشمندانه و به موقع از وجود آنها بهره مند شويم. برگزيدن و حفظ ارزش هاي انساني، اخلاقي و اجتماعي نيز در اكثر مواقع نيازمند حضور يك راهنما است. در اين گذر يوگا دوست و راهنماي ما خواهد بود. يوگا، اعتدال در زندگي فردي را نياما، و ميانه روي در روابط بين فردي و اجتماعي را ياما مي نامد.
تعاليم ياما كه به مفهوم قوانين زندگي، پرهيزكاري و رعايت احكام اجتماعي است، در 5 اصل مهم خلاصه مي شود: «كنترل خشم و عدم آزار رساندن به خود و ديگران. صداقت. تسلط بر ميل طمع ورزي، كنترل آگاهانه ي غرايز انساني و رهايي از وابستگي ها و قيد و بندها.»
نياما نيز در 5 اصل مهم، طريق برقراري اعتدال در كميت و كيفيت زندگي فردي را به ما مي آموزد: «رعايت خلوص و پاكيزگي در سه بعد جسم، ذهن و روح. رضايت مندي در همه ي امور زندگي. سادگي و پرهيز از تجمل. مطالعه و خودشناسي. تسليم بودن به اراده ي خداوند و احترام به هستي.»
ياما و نياما مانند دو كفه ي ترازو ما را به سوي اعتدال هدايت مي كنند.
بازگشت به درون
اكنون از خود بپرسيم: «نقطه ي اعتدال در زندگي امروزم كجاست؟ سنگ ترازوي من براي رسيدن به تعادل و آرامش چيست؟» چه نيكوست اگر به بازبيني عملكردمان در امور روزانه بپردازيم و تصحيح افكار را در اولويت قراردهيم. منشا تمام تصميم هاي انسان، فكر و انديشه ي اوست. هرگاه فكر آزاد و رها گردد، انديشه در راه اعتدال مي پويد و رفتار انسان تعديل مي شود.
تعادل همانند ترازو است. آميخته به عدالت. مي توان لحظه ها را به دستان او سپرد. تعادل امنيت است. آرامش است. عدالت در ناخودآگاه ما جريان دارد. دستيابي به اعتدال نيازمند آن است كه خود به سوي جزاي زندگي برويم. گرد و خاكِ ناپايداري را كنار بزنيم. هنگام بازگشت، به شاهين ترازوي درون آگاه باشيم. دوباره به زندگي سلام كنيم. تعادل يعني سلام گفتن به زندگي. يعني تسليم در برابر همه ي زندگي.