ویرگول
ورودثبت نام
خدیجه جمشیدی
خدیجه جمشیدی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

سخنرانی های تد(TED)

هدیه آسمانی

بله:این من هستم که روی سن ایستاده ام وروبروی من داخل سالن هزاران نفر آمده اند تامن هم مثل مهمان های قبلی از موفقیتم وراه رسیدن به آن با آنهاصحبت کنم وروش منحصر بفرد خودم رابه آنها بگویم اولین حرفی که می زنم اینه :دیر شروع کردن بهتر از هرگز شروع نکردن است خیلی وقت بود می خواستم بنویسم،بیان کنم ،فریاد بزنم،ای الهه درونی ای عشق من را دریاب من حضور تو را احساس می کنم تو در تک تک ما انسانها به ودیعه نهاده شده ای می دانم که از قدرت خودت به همه ما داده ای بدون اینکه ذره ای از خودت کم شود وبه همه ارزانی داشته ای خلاقیتت را:به یکی موسیقی،به دیگری نقاشی ،دیگری هنرپیشگی و....و..و..تمام هنرمندیت را در وجود ما هم به ارمغان نهاده ای:ولی چرا بعضی ها زودآنرا پیدا می کنند وبه کار می گیرند وبعضی ها دیر ،وعده ای هرگز به سراغ این هدیه آسمانی نمی روند خیلی از عوامل از ذهنم عبور می کند برای هر کسی شایدیک ویا چند عامل باعث این تاخیر شده :ازقبیل اقلیمی که در آن به دنیا آمده ،خانواده ای که دارد سرمایه های مادی ،معلم ها،وخلاصه ،چه،چه،....ولی از خودم می پرسم برای تو چه بوده که مانع شده تا این زمان دست به هدیه آسمانی خودت نزنی واز آن بهره نبری ،هرچقدرعمیق تر می شوم می بینم شاید عوامل زیادی بوده اندکه تاثیر داشتند :امااز همه آنها پررنگ ترومهم تر ترس بوده ،بله ترس از دیده شدن ،ترس از اینکه درچه مسیری این ودیعه الهی را استفاده بکنم.بله ترس از یک اشتباه:که منجر به آخرین اشتباه شود.ولی الان که پیش روی شما ایستاده ام ،باز همین ترس را دارم ،که البته بنظر خودم تا حدودی که تو را از پا درنیاورد چیز بدی نیست ،بی محابا دست به هر کاری نمی زنی هر مطلبی را نمی نویسی ویا کار بی ارزش انجام نمی دهی چون گرانبها ترین داری انسان وقت اوست گه اگر به واسطه خودش ویا دیگران به تاراج برود به هیچ وجه قابل برگشت نیست .اما یک روز گفتم خوب که چی اگر قرار بود همه به دلیل ترس شروع نمی کردند امروز نه هنر پیشه ای داشتیم ،نه نویسنده ،نه نقاش ،نه دکتر ،نه مهندس ونه انسان خلاق ودراین صورت ما انسانها امانت دار خوبی نبودیم وشاید همین غلبه بر ترس استارت استفاده از خلاقیتها شد ،بله خودشه !همه ما پیرامون خودمان کسانی را داریم که اگر پای درد دل آنها بنشینیم می توانیم داستانهایی طولانی تر از داستانهای هزار ویک شب بنویسیم ویا می توانیم سریال هایی طولانی تر از سریال های ترکیه ای بسازیم با درس های خوب وبد وتجربیات آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم وبه نظرم این آن رسالت همه ماست که به خوبی از لا به لای حرفها ی تک تک آنها باید بیرون بیاوریم وموجب پند وعبرت بینندگان وشنوندگان وخوانندگان خود بشویم.وبا ایجاد انگیزه وآموزش راهی درست به دیگران برای مقابله با نا امیدی هایشان ویاس های آنها شویم وکمک کنیم تا همه خودشان را وتوانمندی های شان را بیابند ودر واقع آنها نیز روزی هدیه آسمانی خودرا بیابند .آنچنان گرم بیان تجربه خودم با حضار بودم که به یکباره با تشویق آنها به خودم آمدم،وجلوی رویشان تعظیم کردم وتشکر از اینکه وقت گرانبهای خود را در اختیارمن قرار داده بودند.

ومن الله توفیق


سخنرانیانگیزشیtedرسالتهنرمند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید