١. خوندن یک عادته و مغز بیشتر کارهاش رو از روی عادت انجام میده. اگر مثل من عادت به خوندن مقالات چند صفحه ای روزانه داشته باشید خوندن یه کتاب هیچ بار اضافه ای حس نمیشه.
٢. کسی میتونه بخونه که دغدغه خاطر خاصی نداشته باشه. در نتیجه اونهایی که ذهن مشغول و یا ذهن بی انظباطی دارند و فکرشون همینطوری راه میره طبیعتا نمیتونند بیشتر از یکی دو صفحه پیشرفت کنند تا قبل از اینکه در دنیای بی فایده افکارشون دوباره گم شند.
٣. خوندن وقت میخواد و کسی که در گیر صد تا مسئله کار و زندگی و غیره است قاعدتا وقت خوندن پیدا نمیکنه.
۴. خوندن هدف میخواد و کسی میتونه بگه هدف داره که از دنبال کردن هدفش عمیقا لذت میبره. هر وقت دیدین کسی چشماش با خوندن مطلبی برق میزنه اون از خوندن هدف داره و میتونه تا ته کتاب یا مقاله رو بره.
۵. خوندن هویت میخواد. دانشجو ها و متخصصین و دانشمندا خیلی راحت مطالعه میکنند چون هویتشون وابسته و تعریف شده با مطالعه روزانه است. اما اونایی که تنها تیتر دانشجویی و تخصص رو بدست اوردند طبیعتا در براوردن نیازهای هویتیش کم میارند.
یاد اوری این پنج مورد به من کمک کرده نزدیک به ده هزار جلد کتاب خونده باشم تا امروز. امیدوارم به شما هم بتونه همین کمک رو بکنه.