سرمایه انسانی در فرهنگ لغت آکسفورد معنی “ مهارتهایی است که نیروی کار دارد و به عنوان منبع یا دارایی در نظر گرفته میشود” را در برمیگیرد. امروزه کمبود آن در حرفه های تخصصیتر بیشتر حس شده که مانع فعالیتهای نوآوری و در نتیجه باعث کاهش بهرهوری میشود. این کمبود، صرفاً به تعداد نفرات مربوط نمیشود، بلکه به کیفیت، مهارت و آمادگی افراد برای ورود به بازار کار بستگی دارد. در ادامه به عوامل تاثیرگذار بر روند کاهش و فقدان آن میپردازیم.

در بسیاری از کشورها، بهویژه کشورهای توسعهیافته، نرخ زاد و ولد به زیر سطح جایگزینی جمعیت رسیده است.
افزایش تحصیلات زنان، اشتغال، هزینه بالای فرزندپروری و تغییر سبک زندگی از جمله عوامل آن است.
این کاهش زاد و ولد باعث میشود نسل جوان کافی برای جایگزینی نیروی بازنشسته وجود نداشته باشد.
جمعیت سالمند روز به روز افزایش یافته و به نیروی مصرفکننده و بازنشسته تبدیل میشود و از چرخه تولید خارج میگردد. در نتیجه، فشار بیشتری بر سیستمهای بازنشستگی و نیروی کار فعال وارد میشود.
نیروی کار متخصص از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکند.
این روند باعث کاهش سرمایه انسانی در کشورهای مبدا و افزایش شکاف توسعه میشود.
از سوی دیگر، برخی کشورها با مهاجرت معکوس یا قوانین سختگیرانه مهاجرتی با کمبود آن مواجه میشوند.
بسیاری از آموزشها در حوزه کسب دانش، مهارتهایی را آموزش میدهند که پاسخگوی بازار کار مدرن نیستند. دروس دانشگاهی و آکادمیک فاصله زیادی با بازار کار دارد. این عدم انطباق موجب شکلگیری "کمبود نیروی ماهر" در کنار بیکاری گسترده میشود. در واقع، شغل وجود دارد اما افراد شایسته برای انجام آن وجود ندارد.
نبود حمایتهایی از سمت دولت در بسیاری از کشورها برای خانوادهها باعث کاهش انگیزه برای فرزندآوری میشود. همچنین سیاستهای اشتغالزایی ناکارآمد یا ناپایدار، امنیت شغلی را تا حدی ضعیف میکند. این شرایط باعث میشود نیروی کار در بلندمدت کاهش یابد یا به مهاجرت روی آورد.
در برخی جوامع و کشورها، محدودیتهایی برای مشارکت زنان در بازار کار وجود دارد. این مسئله باعث میشود بخشی از نیروی انسانی فعال نادیده گرفته یا سرکوب شود. حذف و نادیده گرفتن بخشی از جمعیت از چرخه تولید، آسیب جدی به توان اقتصادی کشور وارد میکند.
افزایش بیماریهایی مانند دیابت، فشار خون، افسردگی و اضطراب توان کاری افراد را کاهش میدهد. مشکلات سلامت روان، بهویژه پس از بحرانهایی مانند کرونا، باعث کاهش مشارکت در بازار کار شده است. در بسیاری از کشورها، به دلیل زیرساختهای درمانی ضعیف به این مشکلات دامن زدهاند.
مناطق و کشورهای جنگزده با بیثباتی سیاسی با مهاجرت، بیکاری، و تخریب زیرساختها مواجهاند.
جنگ باعث از بین رفتن مشاغل، فرار مغزها و قطع فرآیند تولید و آموزش میشود.
در نتیجه، این کشورها در بازسازی نیروی انسانی خود با مشکل مواجه میشوند.
در برخی کشورها، نبود انگیزه مالی، نبود حمایت روانی و نارضایتی از شرایط کار باعث ترک بازار کار میشود.
عدم توازن و هماهنگی بین دستمزد و هزینههای زندگی یا شرایط سخت کاری نیز در این موضوع نقش دارد.
این امر به خروج تدریجی نیروها از بازار منجر میشود.
پیشرفت فناوری باعث جایگزینی ماشین و هوش مصنوعی با انسان در صنایع مختلف شده است.
این موضوع منجر به حذف برخی مشاغل سنتی و نیاز به مهارتهای جدید شده است.
در نتیجه، افرادی که مهارتهای جدید ندارند، از بازار کار حذف میشوند.
نسل جوان به دلیل حقوق پایین، شرایط کاری سخت در برخی از حوزهها و عدم پیشرفت شغلی و کاری تمایل به انجام هرگونه کار در هر صنعت را ندارند و اولویت آنها، کار در برخی از مشاغل مانند فناوری اطلاعات، مدیریت و ... بسیار میباشد.
سخن آخر
در نگاه اول، شاید تصور کنیم که نیروی انسانی کافی در جهان وجود دارد؛ اما واقعیت این است که بسیاری از کشورها با کمبود نیروی کارآمد، متخصص و آماده بهکار دستوپنجه نرم میکنند.
برخی از عوامل کاهش و یا فقدان اعم از کاهش جمعیت نیروی جوان، پیری جمعیت، مهاجرت نخبگان، عدم انطباق مهارت با نیاز بازار کار و حتی رشد بیماریهای مزمن و سلامت روانی ضعیف ، همگی دستبهدست هم دادهاند تا زنگ خطر کمبود منابع انسانی در بسیاری از حوزهها به صدا درآید.
این مشکل تنها مختص یک کشور یا یک صنعت خاص نیست؛ یک بحران جهانی در حال شکلگیری است. جالبتر اینکه گاهی کمبود نه به معنای نبود افراد، بلکه بهدلیل نداشتن مهارت، آموزش یا آمادهسازی درست است.
در چنین شرایطی، سازمانها به کسانی نیاز دارند که بتوانند منابع انسانی را بهتر مدیریت، جذب و توانمند کنند، افرادی که بتوانند شکاف بین ظرفیت انسانی و نیاز بازار را پر کنند.
اگر علاقهمند هستی بفهمی چطور میشه در این روند جهانی، نقش مؤثری ایفا کرد، شاید وقتش رسیده که نگاهی عمیقتر به دنیای منابع انسانی بندازی. گاهی با یادگیری درست، میتونی آینده شغلی خودت رو بسازی.