سلام
موجودات می دانند یا خواهند دانست و بر اساس غریزه دانسته را به عمل می کشانند .
اما فهمیدن جدای از دانستن است و باید گفت فهم مخصوص موجودات متفکر است .
برای فهمیدن چاره ای جز از خود و دانسته های خود و قطعیات از پیش تعیین شده ، بیرون شدن نیست .
فرض کنیم انسانی تنها فقط سیب زرد دیده ، برای اولین بار به او سیب قرمز نشان دهیم او با تعصب خواهد گفت سیب تنها زرد است و غیر ممکن است رنگ دیگری باشد .
بنابراین باید راهی جست و حقیقت راه فهماند . این راه گاها زمان یا گفتگو و یا نشان دادن مدارک واقعی است.
اما قالبا در اثبات مواضع و تفکرات روی کرد متعصبا و دور از حقایق اتفاق می افتد .
- انسان درون انسان
انسان متفکر حقیقت جو ، موجودی است دو انسانی .
انسانی برای یافته ها و انسانی برای نقض انها.
نتیجه گیری هرچه که هست لحضه ایست و نتیجه مطلوب نتیجه ایست قابل تفکر و قابل نقض شدن باشد .
و از مطلق بود نتیجه باید دوری جست برای رسیدن بشریت به سعادت در هر زمان .
کسوف ابدی انسان جهل مطلق اندیشیدن است مانند ماه ای است که در برابر رسیدن نور خورشید به زمین مقاومت می کند .
پایان